کلام و انرژی فراهسته ای آن

قدرت فراهسته‌ای كلام

 

“قدرت نهایی كلمات هماهنگ، از انرژی هسته‌ای كه قادر است زمین را ویران كند، بیشتر است. برای استفاده از قدرت هسته‌ای، احتیاج به تخصص، احتیاط و افراد قابل اعتماد است، در قدرت فراهسته‌ای كلام نیز تو نیازمند تخصص، احتیاط و اعتمادپذیری هستی و الا ممكن است ویرانی به بار آید. با نیروی هسته‌ای می‌توانی در دسترسی به برخی از اهداف جهش كنی و راه پنجاه ساله را در نصف شب بپیمایی. انرژی هسته‌ای هست، اگر آن را مهار كنی قدرت عظیم آن در اختیار تو قرار می‌گیرد و گرنه به هدر می‌رود و شاید هرگز برای تو آشكار نشود. آزادسازی و كنترل آن فرمول‌هایی اختصاصی دارد. از آن می‌توانی برای بوجودآوردن یا ویران كردن استفاده كنی. و اینها و جز اینها درباره‌ی قدرت فراهسته‌ای كلام نیز صادق است.”(معلم بزرگ علوم باطنی)

کلام, قدرت کلام, انرژی هسته ای, فرا هسته ای ,هماهنگی, رادیو اکتیو, نیروگاه هسته ای

وقتی یك هسته‌ی سنگین اتم شكافته می‌شود، جرم محصولات حاصل از شكافت، از جرم هسته‌ی اولیه كمتر است. این تفاوت جرم به انرژی تبدیل می‌شود. مقدار این انرژی از رابطه‌ی معروف E=MC2  به دست می‌آید كه در آن C، سرعت نور و M جرم ذره است.

با این محاسبات، مقدار انرژی آزاد شده در شكافت برخی از هسته‌ها، فرضاً اورانیوم، به قدری زیاد است كه انرژی حاصل از شكافت یك كیلوگرم اورانیوم معادل انرژی حاصل از سوختن ده هزار تن زغال سنگ است. جالب است به رغم آنكه از فرایندهای شكافت هسته‌ای مقدار بسیار بسیار زیادی انرژی حاصل می‌شود اما هنوز انسان در كنترل و استفاده از این انرژی مشكلات و ضعف‌هایی دارد. از جمله‌ی این مشكلات پسماندها و یا زباله‌های اتمی‌است كه دارای پرتو‌های زیان‌بار و بسیار خطرناكند و در عین حال عمرهای بسیار طولانی دارند. نیمه‌ی عمر؛ یعنی زمان از بین رفتن نیمی‌از زباله‌ی برخی از این مواد، چند دقیقه و برخی از آنها 45 میلیارد سال می‌باشد! رقمی ‌كه به شدت حیرت انگیز است.

اگر روزی چنین نیرویی به دست دیوانه‌ای بیفتد، چه خواهد شد؟ بدیهی است او می‌تواند در یك لحظه‌، زندگی خود و افراد بی‌شماری را به خطر بیندازد. اگر چنین انرژی عظیمی، به نحوی حساب نشده و مهار نشده به كار گرفته شود، به شدت ویرانگر و نابود كننده خواهد بود. شاید به همین دلیل است كه متخصصانی كه بكارگیری انرژی‌های هسته‌ای را فراگرفته و بر عهده دارند از اقتدار و توان علمی ‌و مهارت‌های بالاتری نسبت به سایرین برخوردارند.

باور كنیم یا نه، هر یك از ما یك راكتور فراهسته‌ای در درون خود داریم. هسته‌هایی كه در این راكتور عظیم شكافته می‌شوند چیزی نیستند جز كلام ما! یعنی در درون هریك از ما منبعی نهفته از انرژی وجود دارد كه در صورت آزاد شدن به مراتب قوی‌تر از انرژی هسته‌ای است ولی ما توجهی به آن نداشته و از آثار مثبت یا منفی آن در زندگی خود غافلیم. شاید دلیل غفلت ما این است كه در عمل، تظاهرات سازندگی یا تخریب انرژی كلام، آشكار نیست و به راحتی دیده نمی‌شود و یا به سرعت  به عینیت در نمی‌آید و نتیجتاً حاصل زندگی خود را، حاصل كلام خود نمی‌دانیم. اما چرا هر كلامی‌ دارای قدرت فرا هسته‌ای نیست؟ شاید به دلیل این كه هر كلامی، كلام هماهنگی نیست. اینك ببینیم منظور از كلام هماهنگ چیست؟ و هماهنگی به چه معناست؟

برای این كه مفهوم هماهنگی را توضیح دهیم از یك مثال استفاده می‌كنیم. همه ما درباره‌ی لیزر چیزهایی شنیده‌ایم. این نور شگفت‌انگیز شاید یكی از بارزترین نمودهای هماهنگی در جهان ما باشد. نور لیزر در اثر وقوع نوعی هم ارتعاشی در مولكول‌ها یا یون‌های برخی مواد، تحت شرایط ویژه‌ای حاصل می‌شود. در این حالت هر فوتون نور گسیل شده در ماده مزبور، با تمامی ‌مولكول‌های دیگر آن ماده، هم‌ارتعاش می‌شود. این هم‌ارتعاشی نوعی اثر تشدیدی را ایجاد می‌كند، به طوری كه پس از مواجه شدن فوتون مزبور با هریك از مولكول‌های ماده، فوتونی دیگر دقیقاً هم ارتعاش با فوتون اول به وجود می‌آید. این عمل به صورت تكثیری، بارها و بارها تكرار می‌شود تا نهایتاً میلیاردها میلیارد فوتون هم ارتعاش بوجود می‌آیند.

توان انرژی این لیزر ممكن است از توان یك لامپ صد واتی معمولی بیشتر نباشد اما با این وجود همین لیزر، حتی توانایی برش دادن فولاد را هم دارد و این در حالیست كه نه تنها صد لامپ صد واتی معمولی بلكه هزاران لامپ مشابه هم قادر به انجام چنین كاری نیستند. تنها عاملی كه چنین قدرت خارق‌العاده‌ای به لیزر می‌بخشد هم‌گامی ‌و هم‌ارتعاشی پرتوهای نوری گسیل شده از آن است. باریكه‌ی لیزر چنان قدرت نفوذی دارد كه می‌توان آن را مستقیماً تا كره‌ی ماه هم فرستاد. این قدرت، تجلی قدرت هم‌ارتعاشی در جهان است. لیزر می‌تواند الگویی برای هماهنگی در كلام ما باشد اگر ما به چنین حالت هم‌ارتعاشی با تمامی ‌كائنات برسیم، قصدهایمان از قدرت بسیار بالایی برخوردار خواهند شد. قدرتی همانند یك لیزر عظیم كیهانی. اما آیا می‌دانید ارتعاش كائنات چیست؟ و هماهنگ با چه ارتعاشی است؟ و آیا هر كسی می‌تواند این ارتعاش را دریابد و با آن هماهنگ شود و از قدرت عظیم آن هماهنگی برخوردار گردد؟ استفاده از قدرت هسته‌ای یا هر قدرت دیگری نیازمند تخصص، احتیاط و افراد قابل اعتماد است. باید دانش كافی، نحوه‌ی استفاده و مهارت‌های لازم وجود داشته باشد، باید خطرات و ریسك‌ها را بشناسد، اهل سواستفاده نباشد و وفادار، رازدار و امانت دار باشد و گرنه آن قدرت و مهارت، به هدر می‌رود یا مورد سواستفاده قرار می‌گیرد.

آزادسازی و كنترل نیروی هسته‌ای، فرمول‌های اختصاصی دارد. بدیهی است كه این رموز و فرمول‌ها در اختیار عموم قرار نمی‌گیرند مگر آن كه سه شرط بیان شده یعنی تخصص، احتیاط و قابلیت اعتماد وجود داشته باشد و گرنه بمباران هسته‌ای نظیر بمباران هیروشیما با تبعات وحشتناك آن، به كرات رخ خواهد داد. به همین دلیل رموز استفاده از قدرت عظیم كلام هم، بر همگان آشكار نیست و حتی برای بسیاری از ما، باور نكردنی است.

همه‌ی ادیان و فرهنگ‌ها به انسان آموخته‌اند كه كلام او قدرت اوست. یونانیان  مدتها بر این باور بوده‌اند كه كلام دارای قدرتی كیهانی است و انسان می‌تواند با كلام هر كاری كه می‌خواهد بكند، بنا سازد یا ویران كند. قدما می‌دانستند كلامی‌ كه بر زبان می‌آید از اقتداری شگرف برخوردار است و ترتیب معینی از كلمات، نیروهای طبیعی قدرتمندی ایجاد می‌كند كه در حیطه‌ی نامرئی سرگرم كار می‌شود و عمیقاً برجوهر مادی اثر می‌گذارد. در همه‌ی كتب آسمانی و كتاب‌های مقدس بر قدرت كلام تأكید شده تا جایی كه گفته شده: “در آغاز فقط كلمه بود، و كلمه نزد خدا بود…” و یا “زندگی و مرگ، در قدرت زبان است.”(1)

اگر مهار چنین قدرت عظیمی‌ را از عهده خود خارج می‌دانیم و اگر دستیابی به همه زوایای اقتدار آن را باور نداریم لا اقل بدانیم پشت این پرده، خبری هست!

و نیروی عظیمی‌ را كه خداوند در اختیارمان قرار داده، بیهوده هدر ندهیم.

تهیه و تنظیم: شیرین زندی

پی‌ نوشت:

1- كتاب مقدس

چه کسانی درمانگر روحی هستند؟

آشنايي با درمانگران و شفاگران

(قسمت اول)

درمانگران روحي و كساني كه توانسته‌اند از طريق قواي روحي و الهي به درمان بيماران و دردمندان بپردازند هميشه در طول تاريخ وجود داشته‌اند. بعضي از اين افراد داراي قدرتي غيراكتسابي و به اصطلاح مادرزادي بوده‌اند و گروه ديگر به صورت اكتسابي چنين قدرتي را كسب كرده‌اند. اما در اين ميان عده‌اي هم بوده‌اند كه بر اثر يك اتفاق دروني و پس از يك دگرگوني باطني، واجد چنين نيرويي شده‌اند. البته درمانگر بودن اين افراد به‌آن معنا نيست كه آنان جملگي دست به درمان بيماران بسياري زده‌اند. ممكن است بعضي از درمانگران بزرگ تاريخ به تعداد كمي از موارد درمان و شفا دست زده باشند يا حتي نشانه‌اي كه از آنها ظاهر شده است ارتباطات اوليه با درمانگري نداشته است اما بعداً چنين معنايي را از خود بروز داده است.

مثلا جسد ريتا تا ده‌ها سال بعد از مرگ‌اش هم‌چنان سالم و قوي بود. او در زمان زندگي خود نمونة قابل توجهي از 1 (2)درمانگري را ارائه نكرد اما بعد از مرگ، جسد وي تا نزديك به دو قرن،‌ هم‌چنان سالم و معمولي،‌ مثل روز اول بود. در دوران حيات او تنها يك نشانة مهم از او ظاهر شد. او يك تكه چوب خشك و مرده را در زمين فرو كرد و هر روز به آن توجه نمود. پس از مدتي اين تكه چوب مرده، جوانه زد و تبديل به درخت انگور بزرگي شد كه پس از قرن‌ها، هنوز هم اين درخت پابرجاست و هر سال ميوه مي‌دهد. هر سال برگ‌ها و ميوه‌هاي اين درخت براي درمان بيماري‌ها جمع‌آوري شده و به نقاط مختلف جهان ارسال مي‌شود.

تعداد درمانگران قديمي آنقدر زياد است كه جمع‌آوري بيوگرافي همة آنها يك كار تحقيقي مفصل را مي‌طلبد. اين درمانگران به همة اديان تعلق داشته‌اند. اسلام، مسيحيت، يهود، هندوئيسم و حتي ملل و اقوامي كه ظاهراً به دين خاصي پايبند نيستند… در قرن نوزدهم و بيستم ناگهان موضوع درمانگري روحي، بعد از قرن‌ها در حاشيه ماندن و نيمه‌جان بودن، دچار حياتي نوشد و تعداد قابل توجهي از درمانگران باطن‌گرا از كشورهاي مختلف سربرآوردند. اين بار علاوه بر كشورهايي كه تا قبل از اين سابقة طولاني‌تري در موضوع داشتند مثل انگلستان، فرانسه و هند، از ديگر كشورها هم نمونه‌هاي جديدي ظاهر شد. چين، روسيه، ژاپن و بيش از همة آنها برزيل، فيليپين و آمريكا.

آنچه به‌عنوان درمان باطن‌گرا (درمان نامتعارف) مي‌شناسيم به رشته‌هاي مختلفي تقسيم مي‌شود و برخلاف تصور عمومي فقط يكي از اين حوزه‌ها به شفا (درمان از نوع شفا) اختصاص دارد. اولين گروه از درمانگران غيرپزشك، شامل كساني مي‌شوند كه با استفاده از روش‌هاي گوناگون پزشكي مكمل به درمان بيماران خود مي‌پردازند. گياه‌درماني،‌ آب‌درماني،‌ ماساژدرماني، بازتاب‌شناسي كف پا، ويتامين‌درماني،‌پاندول‌درماني و‌ هيپنوتيزم‌درماني نمونه‌اي از اين روش‌هاي درماني‌اند كه به مجموعه آنها طب حاشيه گفته مي‌شود. البته تعداد انواع روش‌هاي درماني نامتعارف به بيش از صد و شصت روش مي‌رسد كه بعضي از آنها يا به‌دليل ناشناخته ماندن و يا غيرمؤثر بودن، در تقسيم‌بندي‌هاي طب حاشيه به‌حساب نمي‌آيند. اگرچه درصد موفقيت روش‌هاي طب مكملدربارة همة بيماري‌ها كمي مأيوس‌‌كننده است اما بعضي از روش‌هاي طب حاشيه توانسته‌اند توفيق اميدواركننده‌اي را دربارة معدودي از بيماري‌ها به‌دست آورند. گروه دوم درمانگران كه به درمانگران روحي معروف‌اند عموماً با اتكاء به قدرت روحي خود يا ديگر مراجع روحي عمل مي‌كنند. تفاوت زيادي ميان كار اين عده با گروه اول وجود دارد. (اين تقسيم‌بندي از درمانگران باطن‌گرا، تقسيم‌بندي رايج آن است.) گزارش‌ها نشان مي‌دهند كه بعضي از درمانگران روحي كه در كار جراحي روحي تبحر دارند تاكنون نتايج جالبي را از كار خود ارائه داده‌اند.

نتايج اين جراحي‌هاي روحي بر خلاف ديگر روش‌هاي طب حاشيه و انرژي‌درماني، تا حد قابل توجهي اميدواركننده است.

ما وقتي اسم درمانگر روحي را مي‌شنويم از او انتظار معجزه را داريم اما تقريباً اكثر درمانگران معروف فاقد چنين توانايي خارق‌العاده‌اي مي‌باشند. آنها در نهايت قادرند تنها بر برخي از بيماري‌ها آن هم تا حد معيني اثر بگذارند. اين واقعيتي است كه بارها توسط مراكز تحقيقات پزشكي و در سطح بين‌المللي اعلام شده است. تاكنون چندين گروه تحقيقاتي از دانشگاه‌هاي معتبر جهاني (مانند هاروارد) مأمور بررسي نتيجه كار انرژي درمانگران شده‌اند اما همة آنها به اتفاق نتايج تقريباً مشابهي را اعلام كرده‌اند. وجه مشترك گزارش مراكز تحقيقاتي مذكور اين است كه اسناد و شواهد قابل توجهي براي اثبات ادعاي انرژي درمانگران وجود ندارد. تاكنون يك نمونه قابل اثبات از درمان بيماري‌هاي صب‌العلاج يا درمان مؤثر و قطعي ساير بيماري‌هاي پيچيده از هيچ يك از مراكز انرژي‌درماني و انرژي‌درمانگران در سراسر جهان گزارش نشده است. به همين دليل بسياري از مراكز تحقيقاتي پزشكي روش‌هاي انرژي‌درماني را خارج از مقولة طب مكمل دانسته و آن را به مثابة يك روش درماني نمي‌پذيرند. برخلاف نتايج مأيوس‌كننده كار انرژي‌درمانگران، معدودي از درمانگران و جراحان روحي بوده و هستند كه توانايي آنها در زمينة درمان بيماري‌ها بيش از آن چيزي است كه در بازارهاي انرژي‌درماني و معالجاتمشابه رد و بدل مي‌شود.

اين افراد (جراحان روحي) تحت حمايت روحي و با وسايل اوليه و بدون رعايت معمولي‌ترين شرايط بهداشتي، به جراحي‌هايي جسمي دست مي‌زنند. بعضي از اين افراد به‌جاي استفاده از چاقو (آن هم نه چاقوي جراحي بلكه چاقوي آشپزخانه) از انگشتان خود استفاده مي‌كنند و بدن بيمار را با انگشتان خود برش مي‌زنند. بيشتر جراحان روحي در برزيل و فيليپين ساكن هستند و تاكنون هزاران جراحي موفق از اين جراحان روحي گزارش شده است. در اين نوشتار به يك از اين نمونه‌ها اشاره مي‌كنم. خوزه دو فريتاس معروف به آريگو.

آريگو در 15 سال آخر عمر خود توانست به هزاران بيمار كمك كند. او پشت يك ميز و روي يك صندلي مي‌نشست و بيماران به ترتيب از جلوي او عبور مي‌كردند. در همان حال او داروهايي را به زبان پرتقالي يا‌ آلماني روي يك تكه ورق (براي هر يك از بيماران) مي‌نوشت. در بيشتر مواقع، بيماران با مصرف اين داورها درمان مي‌شدند بعداً اين داروها توسط گروهي از پزشكان متخصص مورد بازشناسي قرار گرفت و معلوم شد همة آنها متناسب با حال بيمار بوده‌اند. آريگو در سال 1968 توسط يك گروه محقق متشكل از 6 پزشك و 8 دانشمند به سرپرستي آندريا پوهاريچ مورد مطالعه قرار گرفت. در پايان كار، گروه تحقيقي مربوطه كارهاي آريگو را تأئيد كردند. وقتي از آريگو پرسيدند چطور بيماري‌ها را تشخيص مي‌دهد و دارو تجويز مي‌كند او پاسخ داد كه هنگام تشخيص، روح دكتر فريتز (كه به قول او در سال 1918 درگذشته بود) در گوش راستم حرف مي‌زد. البته آريگو علاوه بر تشخيص و دارونويسي گاهي هم به جراحي‌هاي روحي دست مي‌زد. او گاهي با چاقوي آشپزخانه و قيچي‌هاي معمولي و در شرايط كاملاً عفوني در حالي كه مردم اطراف او جمع مي‌شدند، به اعمال جراحي مي‌پرداخت. حتي در چند مورد اينكار را در وسط خيابان انجام داد. دكتر پوهاريچ (رياست تيم تحقيقاتي) يكي از مشاهدات خود را درباره جراحي‌هاي آريگو اين‌چنين شرح مي‌دهد:

1 (1)«آريگو به مرد بيمار گفت شلوارش را پايين بكشد. سپس يك چاقو دست گرفت و آن را با پيراهنش پاك كرد. شكم بيمار را چاك داد. ماهيچه‌هاي ديوارة شكم را به يك طرف گذاشت،‌ روده را بيرون آورد و با خونسردي تمام يك قسمت از روده را قطع كرد. مثل آن بود كه يك تكه كالباس را مي‌برد. سپس روده را در جاي خود گذاشت و عضلات ديوارة را دوباره به هم نزديك كرد. او هرگز از بخيه استفاده نمي‌كرد. براي پوشاندن زخم‌ آن مرد هم، از كمر مرد يك ميخ در بدن او كوبيد و گفت همين كافي است.»

گروهتحقيقي دكتر پوهاريچ كه از اين جراحي‌ها و جراحي‌هاي مشابه (توسط ديگر جراحان روحي) فيلم‌برداري كرده است (علاوه بر فيلمبرداري‌هايي كه گروه‌هاي مستقل ديگر از كار چنين افرادي داشته‌اند) او دربارة آريگو (در جمع‌بندي نظرات گروه تحقيقي) مي‌گويد: «آريگو اين كار را انجام مي‌دهد ولي من نمي‌دانم كه چگونه؟ او به تنهايي به اندازة يك بيمارستان بزرگ بازدهي دارد».

بعضي از شخصيت‌هاي علمي ديگر هم گزارشاتي را دربارة جراحان روحي داده‌اند.

يكگروه پزشكي و فيلم‌برداري با حضور دكتر المرگرين و دكتر آليس گرين گزارشاتي دربارةاعمال تعدادي جراح روحي در فيلپين تهيه كرده است. او در قسمتي از شرح مشاهدات خود مي‌گويد: «بيشتر اين جراحان روحي هنگام كار خود حالتي معمولي داشتند اما بعضي از آنها هم درحالت خلسه فرو مي‌رفتند…» او در ضمن گزارش خود از يكي از جراحان روحي معروف نقل مي‌كند كه ظاهر كردن خون و انساج و بافت‌هاي بدن فقط به اين دليل است كه بيماران به كار ما اعتقاد داشته باشند. او پس از شنيدن اين جمله شاهد صحنه‌اي مي‌شود كه اين‌گونه آن را توضيح مي‌دهد: «سپس آگپااو دستش را حدود سي سانتي‌متري شكم بيمار گرفت همان‌طور كه نگاه مي‌كردم ديدم كه شكم بيمار باز شد و پرده صفاق نمايان گرديد…»

هم‌چنيندكتر ليال واتسون، محقق مشهور بين‌المللي، پس از 8 ماه اقامت در فيليپين، از اعمال 22 جراح روحي در فيليپين گزارش مي‌دهد.

تقريبابيشتر دانشمندان و متخصصاني كه در زمينة بيماران شفايافته و درمان‌شده (به وسيلةمعالجات روحي) تحقيق كرده‌اند در پايان به اين نكته اعتراف داشته‌اند كه نمي‌توانند توجيه علمي و قابل قبولي برآنچه ديده‌اند و اتفاق افتاده است ارائه دهند به‌عنوان مثال جورج ميك كه يكي از افراد مذكور (سرپرست يك تيم تحقيقاتي) مي‌باشد مي‌نويسد:

«در اين زمان هيچ نظريه يا تركيبي از نظريه‌هاي علمي وجود ندارد تا بوسيلة آنها بتوان اين پديده (معالجات روحي) را توجيه كرد…

تهيه و تأليف: پريا

پي‌نوشت:

1ـ بعضي از اين افراد هم اكنون در قيد حيات نيستند.

منبع: فصلنامه علوم باطني

شماره 7 و 8 ـ پاييز و زمستان 84

ابریشم عنکبوت، 5 برابر محکم‌تر از فولاد

ابریشم عنکبوت، 5 برابر محکم‌تر از فولاد

یک شرکت تازه کار ژاپنی نوعی ابریشم سبک مصنوعی با کاربردهای متنوع و امکان تولید انبوه ارائه کرده است که قابلیت استفاده در صنایعی چون اتومبیل سازی و پزشکی را دارد

به گزارش مهر، ابریشم عنکبوت چهار یا پنج برابر فولاد مقاومت دارد اما بسیار سبک است.عنکبوت

ابریشم عنکبوت پروتئینی است که توسط عنکبوت تولید می‌شود. عنکبوت از ابریشم خود برای تنیدن تار، ساخت خانه یا دیگر سازه‌ها استفاده می‌کند که به صورت تار عنکبوت‌های مشبک برای شکار دیگر موجودات یا تار و پیله برای فرزندانش است.

شرکت اسپایبر به عنوان یک شرکت تازه تأسیس در شمال ژاپن نخستین لباسی را که از ابریشم مصنوعی عنکبوت تولید شده به نمایش گذاشته است.

این شرکت یکی از چندین گروهی است که چگونگی ساخت و استفاده از ابریشم مصنوعی عنکبوت را بررسی می‌کند، کاری که گفته شده، تاکنون برای دانشمندان بسیار چالش برانگیز بوده است.

لباس آبی براقی که توسط این شرکت ازایه شده از موادی تحت عنوان کومونوس (Qmonos) تولید شده است. این شرکت مواد خود را کومونوس نامگذاری کرده که در زبان ژاپنی به معنای تارعنکبوت است. این مواد بسیار محکم بوده و انعطاف پذیری آن بیشتر از نایلون است.

درحال حاضر این لباس در مجتمع روپونجی هیلز توکیو به نمایش گذاشته شده است.

پرورش عنکبوت‌ها دشوارتر از کرم ابریشم است. بنابراین محققان به جای پرورش عنکبوت فناوری را تولید کردند که از ژن‌ها و باکتری‌هایی استفاده می‌کند که ساختار پروتئینی ابریشم عنکبوت را می‌سازند.

کومونوس جدا از لباس برای ساخت ژل، اسفنج، رگ‌های خونی مصنوعی و نانوفیبر کاربرد خواهد داشت.

این شرکت به عنوان بخشی از دانشگاه کیوتو است که تاکنون برای ثبت اختراع خود در زمینه ابریشم مصنوعی عنکبوت 16 درخواست ارائه کرده است.

این شرکت همچنین قرار است با همکاری صنایع کوجیما که سازنده قطعات اتومبیل است کارخانه‌ای راه اندازی کند که ماهانه 100 کیلو ابریشم مصنوعی تولید کند.

شرکت ژاپنی اسپایبر همچنین ابراز امیدواری کرده است تا سال 2015 موفق به تولید انبوه این محصول به میزان سالانه 10 تن بشوند.

کازوهیده سکییاما رئیس این شرکت گفت: این محصول در صنایع مختلفی چون اتومبیل سازی و پزشکی کاربرد خواهد داشت و اولین گام مهم در راستای فرآیند تولیدی است که به نفت خام وابسته نیست.

چگونه مچ آدم دروغگو گرفته می شود

دروغ نگو

 dooroogh nagoo

دروغ نگو زيرا زندگي در راستي است و مرگ و نابودي در دروغ.

يكي از تئوري‌هاي باطني بر اين اساس پي‌ريزي شده است «دروغ يعني مرگ و نابودي و راستي يعني زندگي و هستي». بر پايه‌ي اين تئوري انسان براي رستگار شدن و خوشبختي لازم نيست كار زيادي انجام دهد و همچنين براي آنكه خود را از رنج و گرفتاري خلاص كند نياز به كوشش‌هاي طاقت‌فرسا ندارد. «بلكه راز زندگي واقعي در اين است كه:” دروغ نگو”. طبق اين دكترين اگر انسان دروغ نگويد (و به دروغ آلوده نشود) از همه‌ي گناهان و خطاها مبرا خواهد شد. به عبارتي دروغ، اصل و عصاره‌ي بدي‌ها و پليدي‌هاست و بنابراين با پرهيز از (صرفاً) دروغ مي‌توان از همه‌ي بدي‌ها پرهيز كرد. مشابه اين فلسفه را در دين اسلام و بسياري از اديان ديگر هم مي‌توان يافت. حالا كه اينقدر دروغ گفتن مخرب است و در عوض، راستي و درستي تا اين اندازه نجات‌دهنده و زندگي‌بخش است به سهم خودم تصميم گرفتم كه از اين به بعد و بر اساس چنين ضرورت حساسي ستوني را و انشاءالله در آينده كتابي را به اين موضوع يعني تقبيح و محكوميت دروغ و دروغ‌گويي و مبارزه با دروغ اختصاص دهم.

براي شروع مي‌خواستم قصارهاي زيبايي را در باره دروغ‌شناسي و تقبيح دروغ‌گويي بياورم. اما بهتر ديدم كه مطلب را از آخرين پيشرفت‌هاي تكنولوژي در باره‌ي دروغ‌شناسي و دروغ‌سنجي شروع كنم. «پِريا»

ماشين ذهن خوان

همزمان با برنامه‌ريزي‌هاي دولت انگليس جهت تغيير و به روز كردن سيستم‌هاي دروغ‌سنج خود، آمريكا بودجه‌اي معادل ۵ ميليون دلار را در اختيار يكي از محققان خود قرار داده است تا روي طرح پيشنهادي دروغ‌سنج كار كند. الكترودهاي سيستم پيشنهادي بر روي صورت و جمجمه فرد نصب مي‌شود و ادعا مي‌شود داده‌هاي اين دستگاه حدود ۹۴ تا ۱۰۰ درصد اطمينان‌بخش خواهد بود. البته اين كه بازپرسان در جريان تمام ذهنيات مجرم قرار گيرند، از نظر حقوقي و انساني مردود است.(1)

مچ‌گيري ام.آر.آي از افراد دروغ‌گو

پژوهش‌گران اعلام كردند كه اسكن‌هاي مغزي، تفاوت زيادي را بين مغز افرادي كه دروغ مي‌گويند و آنهايي كه اين عادت را ندارند نشان مي‌دهند. قسمت‌هايي در مغز وجود دارند كه زماني كه كسي دروغ مي‌گويد يا فريبي مي‌دهد قابل اندازه‌گيري است و به همين نسبت نيز مكان‌هاي خاصي در مغز هستند كه با راست‌گويي واكنش نشان مي‌دهند. در مغز دروغ‌گويان ۷ قسمت داراي واكنش و در مغز افراد راست‌گو ۴ قسمت داراي واكنش مشاهده شده است و در كل اين نشان مي‌دهد كه دروغ‌گويي بيشتر از راست‌گويي در مغز فعل و انفعال ايجاد مي‌كند. استفاده از اين دستگاه در بازجويي از متهمان پرونده جنايي پيچيده، راهكار بسيار مفيد و تعيين كننده‌اي خواهد بود.(2)

ساختار مغز دروغ‌گوها با بقيه متفاوت است، دروغ مي‌گويند مثل آب خوردن

روان‌شناسان و عصب‌شناسان واقعيت‌هاي تازه‌ايدر باره ساختار مغز دروغ‌گوها كشف كرده‌اند. روان‌شناسان كشف كرده‌اند ساختار مغز دروغ‌گوهاي بيمار، ناهنجار است، طوري كه دروغ گفتن برايشان طبيعي به نظر مي‌آيد. آدرين راين، روان‌شناس و محقق دانشگاه كاليفرنياي شمالي در لس‌آنجلس اين تحقيق را انجام داده است. او مي‌گويد ساختار مغز اين بيماران طوري است كه براي دروغ گفتن محاسبات پيچيده‌اي را راحت انجام مي‌دهد. او دريافته ماده سفيد قشر قدامي مغز دروغ‌گوهاي بيمار، معمولاً بيشتر از متوسط مغز ديگران است. قشر قدامي، قسمتي از مغز است كه هنگام دروغ گفتن فعال است. اما ماده خاكستري مغز اين‌ها كمتر از ديگران است. ماده سفيد مغز در تفكر سريع و پيچيده به كار مي‌آيد و ماده خاكستري در جلوگيري از دروغ.راين مدعي است كه تركيب مقدار زيادي ماده سفيد و مقدار كمي ماده خاكستري مي‌تواند آدم‌ها را دروغ‌گوهاي حرفه‌اي كند. نتايج اين مطالعات اولين تفاوت‌هاي زيست‌شناختي‌اي هستند كه بين دروغ‌گوهاي بيمار و افراد عادي كشف شده است. ديگر پژوهش‌گران از بررسي تصوير مغز دريافته بودند وقت دروغ گفتن، قشر قدامي مغز فعال‌تر است. آن‌ها دنبال يافتن روش‌هايي هستند كه از اين نتايج به عنوان جايگزين تست‌هاي دروغ‌سنجي استفاده كنند. اما دروغ‌گوهاي بيمار، گروه ديگري هستند كه به طور نظام‌مند ديگران را تحت تأثير خود قرار مي‌دهـند و دروغ گفتن‌شـان تصادفي نيست.تا به حال هيچ‌‌كس به ساختار مغز اين گروه خاص نگاه نكرده بود. راين با 108 داوطلب از 5 آژانس كاريابي در لس‌آنجلس مصاحبه كرده و تست‌هاي روان‌شناسي استانداردي از آن‌ها گرفته است. نتايج اين تست‌ها نشان داد كه 12 نفر از مصاحبه شونده‌ها دروغ‌گوهاي بيمار بودند و 16 نفر اختلال شخصيت داشتند، اما نشانه‌هاي دروغ‌گويي بيمارگونه را نشان ندادند. ۲۱ نفر هم افراد كنترل شده بودند، يعني نه ضداجتماعي و نه دروغگو. راين پس از اين مطالعات، مغز اين افراد را با MRI اسكن كرد و فهميد كه در دروغ‌گوها ماده سفيد 26 درصد از ضداجتماعي‌ها و غيردروغ‌گوها بيشتر است. همچنين ماده خاكستري مغز دروغگـوها 14درصد از ديگران كمتر است.كار ماده سفيد مغز، انتقال اطلاعات است و از رشته‌هاي عصبي يا آكسون‌ها تشكيل شده است. آكسون‌ها سلول‌هاي عصبي يا نورون‌ها را به يكديگر متصل مي‌كنند. راين اعتقاد دارد كه داشتن ماده سفيد بيشتر، توانايي افراد را در روند پيچيده دروغ گفتن بهتر مي‌كند. اين فرآيند شامل ساختن دروغ، فكر كردن همزمان و انجام اعمال فكري همزمان است. ماده خاكستري كه تقريباً شامل جسم سلولي نورون‌ها است، اطلاعات را پردازش مي‌كند. مطالعات قديمي‌تر نشان مي‌دهد افرادي كه ماده خاكستري مغزشان كمتر است، بيشتر دوست دارند قواعد را بشكنند و به خطاهاي اخلاقي توجه نكنند.اما در اين مطالعه، اطلاعات بيشتري نياز است. مثلاً چندان معلوم نيست كه افراد مورد مطالعه دروغ‌گوهاي بيمار هستند يا فقط آدم‌هاي عادي‌اند كه خيلي دروغ مي‌گويند. محققان دريافته‌اند كه تمام دروغ‌ها نه از حقيقت پيچيده‌تر هستند و نه لزوماً بيشتر از حقيقت به مراقبت نياز دارند. افرادي كه مي‌دانند گاهي ممكن است كسي به داستان‌هاي ساختگي‌شان اعتراض كند، تمرين مي‌كنند كه خطاها را كم كنند. بعد از مدتي داستان‌هاي ساختگي به نظر اين‌ها بهتر از داستان واقعي جلوه خواهد كرد.منبع: نيوساينتيست

 

 

1- خبرگزاري ‹ بي بي سي ›

2- رويترز