!هر هوس غذایی یک پیامی از بدن دارد

 

   

هوس های غذایی. پیام های فضایی

هوس ها چه می گویند؟ حرف های شیطانی یا پیام های غریزی یا انعکاس تحریکات محیطی یا چیزهای دیگر.

به نظرم هوس ها، حامل پیام هایی هستند که گوش دادن و تجزیه و تحلیل پیام آنها یا درک مستقیم معنای پیامشان می تواند راه حلی خلاق، برخوردار با آنها باشد. ما می توانیم هوس ها را سرکوب کنیم یا بی چون و چرا به آنها عمل کنیم، یا شرایطی را به وجود بیاوریم که هرگز فرصت بروز پیدا نکنند. اما به نظر هر سه راه حل، اشتباهند و ما را از فرصت هایی برای آموختن و رشد کردن باز می دارند. چند دهه پیش در آمریکا تحقیق جالبی توسط گروهی از روانشناسان و جامعه شناسان انجام شد که قسمت هایی از نتایج آن تحقیق در چند نشریه داخلی از جمله مجله “تهران مصور” که من سی سال بعد (از انتشار آن مجله) توانستم آن را بخوانم، چاپ شد.

در آن تحقیق از تعداد زیادی از زنان و دختران آمریکایی سؤال شد که در مردها چه چیزی برای شما از همه مهم تر است و شما را به خود جذب می کند. انتظار اولیه این است که پرشش شوندگان گفته باشند، زیبایی مردها، وضعیت مالی شان، تحصیلات یا اخلاق آنها و مواردی از این قبیل. اما در ناباوری و بهت زدگی روانشناسان، جواب ها به این صورت بود: گوش مردها، دست مردها و چشمان آنها. تعداد کمی از پاسخ دهندگان به چیزهای دیگری مثل زیبایی، رنگ چشم و مو، قد و هیکل و موارد مشابه اشاره کرده بودند.

البته گوش و چشم و یا دست بزرگ یا کوچک یا هر مشخصه معین دیگری مورد نظر جواب دهندگان نبود بلکه این نقاط به طور ناخودآگاه و نیمه آگاه، به صورت نامعلوم و تقریبا نامفهومی مورد توجه اکثر زنان بود. این تحقیق دانشمندان را به بررسی های عمیق تر و دقیق تری وادار کرد.

نتایج پژوهش های روانشناسان، روانکاوان و جامعه شناسان نشان داد که توجه ناخودآگاه اکثریت زنان آمریکایی (در آن زمان و شاید در این زمان هم) به این مؤلفه ها، اشاره ای است به مفهوم نمادین آنها، به عبارتی اکثر زنان دنبال کسی بودند که بتواند به حرف های آنها “واقعاً و به درستی گوش بدهد”. کسی که آنها را بفهمد، بشنود و درک کند. در واقع شکل ظاهری گوش هیچ اهمیت خاصی برای جواب دهندگان نداشت. درباره دست و چشم هم در واقع همین مفهوم نمادین، ناخودآگاه مورد توجه قرار داشت. اکثر زن ها علاقه مند به مردان قدرتمند بودند. نه قدرت به معنای زور بازو یا توانایی ظاهری. بلکه قدرت از سنخی که برای آنها ملموس و قابل درک است. و دست نمادی از این قدرت و توانایی بود.

آنها به دنبال مردی بودند که بتواند آرزوهایشان را عملی سازد و با “دست توانای خود” خواسته ها و رویاهایشان را به تحقق برساند بنابراین توجهشان بدون آنکه مفهومش را بدانند به دست ها جلب می شد.

دلم می خواهد با هم این مبحث را بیشتر باز کنیم. در زمینه انواع تمایلات هوس گونه و ناگهانی، تمایل افراطی و درازمدت به بعضی از موها، رنگ ها، اسم ها، اعداد، اشکال خاصی از وسایل، خانه یا ماشین. هوس هایی بلندمدت برای داشتن یک چیز یا بودن در نقطه ای خاص یا شنیدن یک موسیقی یا دیدن یک فیلم مشخص. اما این می تواند به یک بحث فلسفی یا ایدئولوژیکی منجر شود. چیزی که من هرگز تمایلی به آن نداشته ام و الان هم ندارم.

پس بگذارید موضوع هوس های ناگهانی را از دیدگاه تمایلات غذایی نگاه کنیم. اگر خیلی مشتاق بودید که این بحث را در زوایه های دیگر دنبال کنید، شاید توانستیم «با هم و بعدا» در این باره بیشتر تحقیق و تفکر کنیم.

خوب برویم سراغ معنایابی بعضی از هوس های ناگهانی و میل های افراطی غذایی. چند روز پیش خانمی را در برنامه خبری نشان می داد که خاک می خورد. تحلیل درست یک متخصص تغذیه این بود که بدن این خانم احتیاج مبرمی به بعضی از املاح معدنی(که در خاک رس وجود دارند) دارند. بعضی از  «موخواری» ها را اگر ریشه روانی یا عادتی نداشته باشند، می توان معادل نیاز به فسفر و منگنز و دیگر عناصری که در مو به وفور یافت می شوند دانست. چند سال پیش مادربزرگ دوستم داستان جالبی را درباره پسرش برایم تعریف کرد. او می گفت در حدود چهل و پنج سال پیش، پسرم را که حدود هفت، هشت سال داشت به دلیل نحیفی و ضعف بیش از حد به بیمارستان بردم. پزشکان چیزی متوجه نشدند و فقط چند تا حدس زدند. ما با ناامیدی به خانه برگشتیم. در ماه های بعد، پسر خردسالم علاقه عجیبی به انبار داشت. انبار خانه پر بود از پیاز و سیب زمینی و گندم و آذوقه های مصرفی. این پسر در اغلب اوقات سری به انبار می زد و بیشتر وقت هایی که او را در آنجا می دیدیم متوجه می شدیم که مشغول خوردن پیاز است. من هم که به دلیل اخبار بد پزشک ها امید زیادی به زنده ماندنش نداشتم مانعش نمی شدم. خوردن مکرر پیاز تا مدت ها ادامه داشت. بعد از یکی، دو سال تمام علائم ضعف و ناتوانی از وجود پسرم محو شد. یکدفعه و ناگهانی حال و وضع اش تغییر کرد. وقتی پسر این مادربزرگ را که حالا تقریبا پنجاه سال داشت می دیدم، برایم جالب بود. او مردی کاملا معمولی بود. طوری به نظر می رسید که حرف های این مادربزرگ کمی دور از واقعیت بود. در حالیکه تعریف او کاملا درست بود. احتمالا پیاز خواری مدام تأثیر قاطع خود را بر غده تیروئید و هورمون رشد کودک بجا گذاشته و وضعیت جسمی او را دچار تحول کرده بود. میل ناگهانی پسربچه به خوردن پیاز و پاسخ مثبت و مکرر به آن، کلید این تحول مثبت بود. البته همیشه جواب مستقیم دادن به یک پیام غذایی نمی تواند درست باشد چون باید دید که آیا بدن فرد و در نتیجه پیامی که ارسال می کند سالم است یا خیر؟ یا اینکه آیا باید این میل را یک پیام مستقیم تلقی کرد یا یک درخواست غیرمستقیم و چند لایه؟ «ویار» در زنان باردار، مصداقی از این موضوع است. خانم های باردار معمولا ویار دارند. یعنی در طول مدت بارداری شان میل شدید به خوردن یک یا چند ماده غذایی بخصوص دارند، مثلا خاک، رنگ یا ذغال. اگر تصور کنیم این صرفا یک هوس جنون آمیز است به نظرتان ساده انگاری نیست؟ در وجود ما هیچ چیز بی معنا نیست. آن خانم باردار احتمالا کمبود کلسیم و ویتامین D دارد و بدن به این وسیله به او می گوید این مواد را بیشتر به من برسان؛ البته خانم هم باید توجه داشته باشد که این یک نماد است و می تواند با رساندن کلسیم و ویتامین D بیشتر به این میل شدید پاسخ درستی بدهد. بستنی، شیر، پنیر، گرمک و طالبی و بعضی از خوراکی های دیگر، حاوی کلسیم و ویتامین D هستند. شاید شما (که ویار هم ندارید!) به خوردن این مواد خوراکی تمایل دارید. باز هم تفاوتی نمی کند؛ پیام بدن به شما برای جبران کمبود کلسیم است.

معمولا کسانی که مسئله کبدی یا کیسه صفرا دارند مرتبا هوس خوردن تارت ها و میوه ها را دارند، یا اگر طرف شما عصبی مزاج است بادام از جمله چیزهایی است که او میل به خوردن آن دارد. می توانید حدس بزنید دوست گیاهخوارتان متمایل به غذاهای کره دار است، همین طور مایونز چون روغن های اشباع شده کمتر مصرف می کند.

اگر در ظرف میوه تان انواع سیب زیاد باشد برای دوستانی که اهل غذاهای چرب و سرخ کردنی هستند خوشایند است چون بدن این افراد به دلیل مصرف چربی زیاد، کلسترول بالایی دارد و سیب یکی از داروهای نیرومند طبیعی کاهش کلسترول است. در ضمن دلیل دیگر تمایل به خوردن سیب کم بودن پتاسیم، فسفر، کلسیم و منیزیم بدن است؛ و همین طور است اگر به خوردن پنیر گرایش دارید. اهل گرمک و طالبی هم وضعیت مشابه است، به اضافه اینکه نیاز به ویتامین A هم دارند چون گرمک و طالبی منبع خوبی از ویتامین A و حاوی مقداری ویتامین C هم هستند. موزی ها هم احتمال کمبود پتاسیم دارند.

آنها که میل زیاد به خوردن شوری ها دارند نمک آن را می خواهند. همین طور که آنها بدنشان زیتون شور می طلبد احتمالا بیشتر علتش نمک است، و اگر نمکی که عموما می خورید نمک یددار است، با وجود چنین تمایلی، بد نیست توجهی به غده تیروئید خود داشته باشید، چون احتمال کم کاری تیروئید و کمبود ید در بسیاری از مردم وجود دارد.

دوستم کودک دو ساله ای داشت که کلمه کوشانا (که در فرهنگ لغت او به معنای تخم مرغ بود) را زیاد تکرار می کرد و متمایل به خوردن آن بود. آن زمان به این نوع اندیشه ها آشنایی نداشتم، اگر داشتم به آن دوستم می گفتم که بدن فرزندش پروتئین می خواهد علاوه بر اینکه تخم مرغ دارای اسید آمینه ها، سلینیوم و سولفور هم هست.

اما شیر. اگر بزرگسال هستید و تمایل زیاد به خوردن شیر دارید احتمالا کمبود کلسیم و یا اسید آمینه های تریپتوفان، لوسین و لیستین دارید. افرادی که عصبی مزاج هستند به تریپتوفان موجود در شیر که آرامبخش است نیاز بیشتری دارند.

بعضی خانواده ها جعبه جعبه انواع کولاها را خریداری می کنند و به منزل می برند. تبلیغات نوشیدنی های مشابه جدید برایشان جذاب است و همه را امتحان می کنند. می توان به آنها گفت که احتمالا علت تمایل زیادشان به این نوشیدنی ها فقر قند و کافئین است و به این ترتیب می توانند به جای جمع کردن عوامل سرطان زا در دستگاه گوارششان این کمبود را با مواد بهتری جبران کنند. علاوه بر این گروه، آنها که شکلات خور هستند و همیشه در اطرافشان می توانید بسته های شکلات را پیدا کنید دلیلی مشابه گروه قبلی دارند و چه بسا به قند و کافئین موجود در شکلات معتادند.

بعضی به محض اینکه هوس های غذایی به سراغشان می آید در خوردن افراط می کنند و عده ای هم برعکس، نمی خوردند و این نخوردن را فضیلت می دانند در حالی که نه این درست نه آن دیگری. صحیح ترین شیوه برخورد، دادن پاسخ های مناسب به هوس ها و پیام های آنهاست.

www.ostad-iliya.org

مروری کوتاه بر زندگی و عقاید سای بابا – معلم معنوی شرق

سای؛ معلم معنوی یا منحرف دینی؟

 

رسانه های های وابسته به روحانیت و جریان دگم اندیش مذهبی ایران درباره او می گویند: حقه باز و شعبده بازی بیش نیست. انحراف اخلاقی دارد. جادوگری می کند و نیروی شیطانی دارد! سلوک او فساد و فحشاست. مروج آلت پرستی است!! گمراه کننده مردم است

این مطالب چکیده اتهاماتی است که از طریق رسانه های جمهوری اسلامی درباره سای – معلم شناخته شده معنوی هندوستان که پیروانش او را “سای بابا” می نامند- مطرح شده است. تا به حال از سوی بلندگوهای مختلف جمهوری اسلامی حجم بسیار بالایی از مطالب منفی منتشر شده که بر محور تخریب و تهاجم به معلمان و رهبران معنوی جهان شکل گرفته است. “سای” که پیروان بسیاری در نقاط مختلف جهان دارد از جمله کسانی است که شنیع ترین حرف ها و اتهامات درباره او مطرح شده است. اگرچه در راس تخریب ها افراد دیگری چون دالایی لاما، ایلیا. رام الله و بعد از آن پائولوکوئیلو، لی هنگ جی، پال توئیچل، ماهاریشی و اشوراجنیش، مطرح بوده اند اما همچنان مطالب بسیاری وجود دارد که درسطوح میانیِ «هرم تخریب معلمان معنوی» به “سای” اختصاص دارد. 1

پلورالیسم (کثرت گرایی) عرفانی به عنوان یکی از اتهامات اصلی سای مطرح می شود و دستگاه تبلیغاتی حکومت محکم ترین دلیل این اتهام را کلام خود سای می داند که می گوید “همه ی ادیان حق اند و هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارند” . این در حالی است که به موازت آن، هفته نامه 9 دی در 22 خرداد 1390  به نقل از حجت الاسلام خسرو پناه از حوزۀ علمیه قم می نویسد: “عرفانهای سکولار، معجونی از ادیان و مکاتب و علوم مختلف است… و آموزه های [ایلیا] رام الله یا کریشنا مورتی و سای بابا ترکیبی از اسلام، روانشناسی و ادیان هندی اند… وقتی مجموع این افکار نوظهور را چه در ایران و چه در خارج از ایران بررسی می‌کنیم، متوجه می‌شویم که یک سیاست غربی و فراماسونری آن‌ها را هدایت می‌کند که نمونه اش رواج یک باره آثار اوشو در جهان است

اما کسانی که این دیدگاه (یعنی اعتقاد به برابری و حقانیت ادیان) را عامل انحراف و شیطانی بودن تعالیم سای می دانند و این نگاه پلورالیستی را تلاشی برای جذب همه پیروان ادیان به سمت خویش معرفی می کنند، این را توضیح نمی دهند که کتاب قرآن به عنوان منبع مورد قبول اسلام، حقانیت ادیان غیر اسلامی را تا به حال رد نکرده و حتی آن را نیز تایید نموده است.2

در حالی که سای در منابع مختلفی به ادعای الوهیت، مدعی خدایی، تجسم خداوند روی زمین، روح خدا، آواتار متهم می شود در یکی از منابع حکومتی گفته شده “سای بابا از اندیشه ها و تعالیم بودا الهام می گیرد و بودا در میان مکاتب عرفانی بدون خدا جای دارد. بنابراین سای بابا نمی تواند عرفانی با خدا ارائه دهد.” با وجود چنین تناقضات آشکاری که شمار آنها بسیار زیاد است، سخنرانی های خود سای را می توان به عنوان یکی از محکمترین مستندات برای دریافت نظرات واقعی او در نظر گرفت. در یکی از سخنرانی های او آمده است: «در هر دینی که هستید، پیرو هر آیینی که هستید، مسلمان یا مسیحی، هندو یا زرتشتی یا ادیان دیگر، یک مساله را از یاد نبرید وآن عشق الهی است که هر دین، خواهان زنده کردن آن در پیروان‌اش است.» و در جایی دیگر می گوید: « من آمده ام تا چراغ عشق را در قلبهای شما روشن كنم تا ببینید كه نورافشانی این چراغ هر روز بیشتر می شود. من نماینده هیچ دین و آئینی نیستم و در پی جمع كردن مرید و پیرو برای خودم نیستم. من آمده ام تا برای شما از این ایمان وحدانی بگویم، این اصل معنوی، این راه عشق، این تقوای عشق، این وظیفه عشق، این تعهدعشق

در کلیه اخبار و تبلیغات منفی که درباره سای وجود دارد، تصویری که از پیروان وی منتقل می شود بیشتر شبیه به مردمی است که از پایین ترین طبقه فرهنگی هندوستان و یا سایر کشورهای جهان سوم محسوب می شوند که از روی فقر و نادانی و برخی از اندیشه های خرافی و انحرافی تحت تاثیر فردی شیاد قرار گرفته اند که از آنها سواستفاده می شود. یکی از شخصیت های مذهبی وابسته روحانیت طالبانی درباره او می گوید ˝سای بابا  مردم را به ستایش و پرستش خویش فرا می خواند و ساده دلان نیز در برابرش زانو می زنند. و در ایران نیز صدها پیرو فریب خورده، او را می پرستند.” اما این نویسنده درباره این موضوع که شکل سواستفاده چگونه تعریف می شود و منظور از ساده دلان چه کسانی هستند، حرفی نمی زند. آنها تا به حال نگفته اند که طیف واقعی پیروان سای را چه کسانی تشکیل داده اند؟ چطور چنین کسی می تواند میلیون ها پیرو در سراسر جهان داشته باشد به طوری که در زمان حیات او سالیانه میلیون ها نفر از کشورهای غربی و پیشرفته اروپایی، آمریکا و کانادا برای ملاقات او به هندوستان می رفتند. از طرف دیگر بسیاری از این افراد برای شرکت در مراسم سخنرانی و فعالیت در موسسات و بخش های مختلف مجموعه سای داوطلب بوده و همچنین بسیاری از کتب و تعالیم معنوی سای به زبان های مختلف دنیا ترجمه و پخش شده است. همچنان این سوال باقی است که چرا مولفه تنوع قشرها و تضادهای ظاهری از جمله تنوع نژادی (نژاد زرد و سیاه و سفید)، فرهنگ شرقی و غربی، قشر پیر و جوان، فقیر و ثروتمند، تحصیلکرده و … که خود از مهمترین عوامل محک به شمار می آید در اظهارنظرهای مخالفان وی پنهان شده و هیچگاه اشاره نشده که بر اساس چه معیاری پیروان وی را فریب خورده نامیده اند

در یکی از خبرهای منتشر شده توسط منابع حکومتی، ثروتمندی سای یکی دیگر از دلایل محکومیت او برشمرده شده و بارها در مطالب خود به محل زندگی و میزان پول ها و جواهرات او دست گذاشته اند. اما تا به حال توضیحی برای این ادعای خود نداده اند که آیا ثروتی که او داشته از راه نامشروع بدست آمده و یا تا به حال در راه نامشروع صرف شده است؟ همچنین کمک های مالی سای که طرفداران وی آن را خدمت های بزرگ او به بشریت می دانند به طور ناعادلانه ای نادیده گرفته شده است. او که تا به حال میلیونها دلار صرف امور عام المنفعه در هند کرده است، توانسته با اجرای طرح هایی نظیر ساختن مدرسه برای کودکان، راه اندازی صدها کلینیک و بیمارستان برای بیماران، مراکز خدماتی در اروپا و آمریکا برای زلزله و سیل زدگان، طرح تهیه آب آشامیدنی برای بیش از میلیون ها نفر و همچنین کمک به فقرا و نیازمندان از طریق پشتیبانی خوراک و پوشاک به مردم کمک کند. خدمت به تهی دستان، بخشش به زیردست، رفتار صادقانه با دیگران و اعطای صدقه صادقانه به خلق خدا از تعالیم بسیار مهم سای بوده که آن را به پیروان خود آموخته و حرکتی را از خود به جا گذاشته است که حتی بعد از مرگ وی چنین برنامه هایی امتداد یابد

قابل ذکر است که با وجود تلاش های دستگاه تبلیغاتی جمهوری اسلامی برای تخریب معلمان معنوی، همچنان مباحث عرفانی و معنوی طرفداران بسیار زیادی در ایران دارد و در برابر حجم گسترده تبلیغات منفی حکومت، حمایت های شدیدی از سوی مردم مشاهده می شود

 منبع: مقالات سایت معنویت آزاد

http://free-spirituality.org/


[1]  برای اطلاعات بیشتر می توانید به “گزارشی از نمایشگاه های تخریبی حوزه علمیه در ایران، به کوشش دیده بان ادیان و مذاهب” مراجعه کنید.

[2] در حقيقت كسانى كه ايمان آورده و كسانى كه يهودى شده اند و ترسايان و صابئان هر كس به خدا و روز بازپسين ايمان داشت و كار شايسته كرد پس اجرشان را پيش پروردگارشان خواهند داشت و نه بيمى بر آنان است و نه اندوهناك خواهند شد. (بقره: 62)

روش جدید درمان بیماری ها با استفاده از ویتامین درمانی

داروشناسي طبيعي- قسمت دوم

در اواخر دوران بربريت مدرن بود كه بيماري بري بري براي اولين بار توسط «فونك» ضربه فني شد. فونك با اعتقاد به اصل «از آب كره بگير» توانست از پوسته برنج ماده ايي كريستالي را بدست بياورد كه بيماري بري بري را «برو بيرون» مي كند يعني از بدن بيرون مي كند. او نام اين ماده عجيب را «آمين حياتي» گذاشت و بنابراين كلمه ويتامين از كلمه «آمين حياتي» گرفته شد. ويتامين ها عناصري هستند كه بدن براي انجام فعاليت هاي حياتي خود به آن احتياج دارد اما قادر به ساختن آن ها نيست و بنابراين بايد آن ها را از طريق تغذيه بدست بياورد. مصرف ويتامين ها آنقدر ضرورت دارد كه يكي از ويتامين شناسان بزرگ مي گويد: «اگر انسان ويتامين ها را مصرف نكند بيمار مي شود اما اگر ديگر عناصر مورد نياز خود را مصرف نكند فقط دچار ناراحتي مي شود» البته همين تأكيد بر ضرورت مصرف ويتامين ها، تصورات اشتباهي را هم درباره آن ها به وجود آورده است. مثلاً عموم مردم فكر مي كنند همه ويتامين ها براي همه بيماري ها و نارسايي ها تأثير مثبت دارند. اتفاقاً‌در اين مقاله، توصيه من اين است كه فكر نكنيد همه ويتامين ها براي همه بيماري ها و نارسايي ها مناسب اند. فكر كنيد كه براي هر نوع نارسايي و بيماري ويتامين هماهنگ با خودش كاربرد دارد. و حتي فكر كنيد بعضي از ويتامين هاي ناهماهنگ مي توانند بعضي از اختلالات را تشديد نمايند…

:ادامه حكايت كشف ويتامين ها و شكل گيري ويتامين درماني

لينوس پالينگ، كه دو بار برنده جايزه نوبل شده بود، در سال 1968 از روشي به نام «پزشكي اورتو ملكولر» سخن گفت. «اورتو» به معني ايده آل و بهترين است. قدم اول او كه انعكاسي جهاني يافت، تاكيد او در مصرف مقدار زياد ويتامين c براي جلوگيري از سرماخوردگي بود. اين، تنها قدم اول بود. در قدم هاي بعدي، درمانگران اين روش، به درمان ديگر بيماري ها بوسيله ويتامين هاي مختلف پرداختند. از بيماري هاي جسمي گرفته تا اعتيادهاي مختلف و حتي بيماري هاي رواني و عصبي. اورتوملكولرها  براي شيوه درماني خود به چند دليل استناد مي كردند.

يك. روده بسياري از انسانها، به دليل زندگي متمدن، در شرايطي قرار گرفته است كه قادر به جذب ويتامين ها نيست بنابراين بايد ويتامين ها را به صورت مصنوعي به خورد بدن داد.

دو. مغز انسان براي عملكرد مطلوب خود به انواع ويتامين ها نياز دارد و بسياري از بيماري هاي رواني و ذهني، به دنبال كمبود برخي از ويتامين ها بوجود مي آيند.

سه. با تغيير ميزان تراكم عناصر موجود در بدن انسان مي توان به بيماران كمك كرد.

لازم به ذكر است كه در روش مگاويتامين، بر تجويز بعضي از ويتامين ها مانند ويتامين C  و   B3ودر مواردي ويتامين  E و  B و  A تاكيد بيشتري مي شود.

در اين مقاله كوتاه، سعي دارم تا شما را با كليات،‌ و نكات كاربردي تر و مهم تر «ويتامين درماني» آشنا كنم. در ويتامين درماني براي هر بيماري و اختلالي تجويزي ويتاميني وجود دارد اما در اينجا قصد من اين نيست كه به همه بيماري ها و اختلالات اشاره كنم بنابراين بعضي از شايع ترين اختلالات را ذكر مي كنم

:و حالا چند نسخة درماني فوق العاده

آدم طاس بايد شش بار بوق بزند و يك بار آي بكشد.

دردهاي عصبي را با ويتامين «پ» فارسي (و نه انگليسي) مي شود تخفيف داد.

داروي فشار خون پايين «اسب» است.

بوي بد دهان را با «جيپس» مي توان رفع كرد.

اگر كسي خستگي اعصاب داشته باشد بايد خود را با كلمه «بد» كه توسط يك الكن تلفظ مي شود درمان كند. نسخة او «بببد» است. و كسي كه مي خواهد دوپينگ كند كافي است با همين روش كلمة بس را بگويد يعني بگويد «بببس»

كساني كه لاغرند و مي خواهند وزن شان اضافه شود داروي شان در الفباي انگليسي است .

آدم چاق را بايد لام سيبيلش را كند.

كسيكه ريزش مو دارد بايد با سه سوت بگويد «ب» اما بع نگويد چون در شأن گوسفند هاست.

درمان «زكام» در «داس» است.

بي اشتهايي را با «سبد» مي شود حل كرد و اشكال در رشد كردن را با «سِبد»

درمان قاعدگي دردناك به كمك «باده» صورت مي گيرد.

يبوست را با «كاسب» مي شود از بين برد.

اگر دندان هايتان فقر ويتامين دارد راه حل در «عدس» است اما نه عدس خوردني.

براي درمان آنژين بايد اسب را مثل دو ساله ها تلفظ كرد و گفت «ابس» (نه اشب) بقيه را هم ديگر خودتان حدس بزنيد.

رمز گشايي

اصطلاحاتي كه در بالا ذكر شد، همه واقعي بودند. اين اصطلاحات، تركيب ويتاميني درمان كننده را در مورد بيماري مربوطه نشان مي دهند. بنابراين:

ويتامين درماني طاسي مي شود: ويتامين هاي  B1+B2+B3+B6+B+I (يعني 6 بار بوق بزند يك بار آي بكشد

دردهاي عصبي: B12+B6+B1 (وقتي سه تا ويتامين ب را با هم جمع كني يك ويتامين پ فارسي به دست مي آيد يعني: ب+ب+ب = پ

فشار خون پايين: اسب يعني A.C.B1)

بوي بد دهان: جيپسG.I.P.C))

خستگي اعصاب B1. B3. B6. D(بببد)

لاغري: اي بي سي دي ايي اف … (يعني      A. B. C. D. E. Fمنتهي    Bآن شامل B1+2+3+6+1  است با اين توضيح كه B11 ، يعني كارنيتين از آن اشتها آورهاست).

چاقي مفرط: C  E.B1. I   (و اختصاصاً براي اضافه چربي:  J)

ريزش مو:B2. B5. B8 (ببب)

زكام: داس D+A+S

بي اشتهايي: سبد يعني C. A. B 1+2+8+11. D (مخصوصاً اگر اين سبد خوردني پر از ويتامين   B11باشد چون   B11معروف به ويتامين اشتهاست(.

قاعدگي دردناك: باده (B1+3+6  A. D+E)

يبوست: كاسب (يعني  B1 =2=3=5=6K A C)

فقط ويتامين دندان ؛: عدس (A.D.C)

آنژين: ابس شامل A+B1+C

دردهاي عصبي:   B1. B6. B12  (يعني ويتامين پ فارسي چون ب+ب+ب مي شود پ)

اشكال رشد (سِِِبد، همان سبد منتهي با لهجه … آره  يعني    A+D+B(كمپلكس). C .E

طاسي: اگر آدم طاس شود بايد 6 بار بوق بزند و يه بار «آي” بكشد يعني:I+B1+B2+B3+B6+B8

و اما …… اين بار رمزها را  مي گويم؛ اصطلاحات را خودتان پيدا كنيد!

پيري:B3  وE

فشار خون بالا:B2. B3. C2. E. I. J. P. B1   (كمي شبيه لاغري شد)

خشكي و سختي پوست:A. B1. B2. C. C2. P   و كلاً براي بيماري هاي پوستي B3  البته B3 ضد اسهال هم هست

تب:A. C

دوپينگ: C. B. B6.B3 ,و ؟؟؟

ضد تهوع:   B6(الته اگر تهوع شما ناشي از خوشي مسافرت هوايي يعني در هواپيما باشد   B1موثر است

ضعف تغذيه: Bكمپلكس

كاهش حافظه: B1+B3

ورم پلك:B8. B2. C. A

سنگ كليوي:E. B13. B6

نفخ:  B13(چون بي اش 13 است فكر نكنيد كه نحس است بلكه نحسي معده را از بين مي برد)

كار فكري زياد:Bكمپلكس و C

ويتامين هاي متخاصم و ويتامينهاي متحد

اگر بدون توجه به اختلالات احتمالي و بدون داشتن بيماري خاص مي خواستيد ويتامين خواري كنيد بايد به شما عرض كنم كه بعضي از ويتامين ها دوستان نابابي براي همديگر هستند و اگر آن ها را با هم وارد بدن تان كنيد بايد منتظر باشيد كه كميهم بي ادبي و بي تعادلي از خود نشان دهند …

از طرفي بعضي از ويتامين ها هم خيلي با همديگر سازگار و صميمي هستند. مثلاً تركيب ويتامين هاي C+B3+P يك گروه دوستي است كه براي همه بزرگسالان توصيه مي شود. حالا اگر در اين تركيب ويتامين J را جايگزين B3 كنيد كارايي اين گروه دوستي تغيير مي كند و توانايي اصلي آن ها سم زدايي از كبد خواهد شد. گروه هاي سازگار و ناساز گار مختلفي بين ويتامين ها و مواد معدني و كلاً ريز عنصر ها وجود دارد البته گروه هاي دوستي فقط در ميان ويتامين ها با هم نيست بلكه چنين هم خواني هايي ميان بعضي از ويتامين ها با بعضي از اسيدهاي آمينه يا مواد معدني هم وجود دارد. بعنوان مثال به گروه هاي دوستي زير توجه كنيد:

ويتامين  Aاثر بخشي بيشتري با كلسيم، فسفر، منيزيم و سيلينيوم دارد.

ويتامين B با كوبالت، مس، آهن، منگنز و پتاسيم رفيق تر است.

ويتامينC علاقه بيشتري به كلسيم، مس، منيزيم، سلنيوم و سديم دارد وقتي با آن ها است كارهاي بيشتري از او بر مي آيد.

ويتامين E كلسيم، آهن، منگنز، فسفر، پتاسيم، سلينيوم، سديم و روي را به عنوان هم گروه هايش ترجيح مي دهد و با آن ها بهتر مي تواند كار كند.

ويتامين طبيعي به از ويتامين مصنوعي

ويتامين ها به مقدار اندك در ميوه ها و سبزي ها و ديگر غذاهاي طبيعي وجود دارند. اما همين مقدار اندك، بسيار با اهميت تر و تأثير گذار تر از ويتامين هايي است كه به صورت مصنوعي تهيه مي شوند. ويتامين هاي مصنوعي تأثير گذارند اما ممكن است پيامدهاي منفي (هر چند ضعيف) را نيز به دنبال داشته باشند. بنابراين فقط وقتي از ويتامين مصنوعي استفاده كنيد كه ويتامين طبيعي در دسترس نيست.

نكته: اگر مجبور شديد كه از ويتامين مصنوعي استفاده كنيد بد نيست كه در جعبه آن ها چند دانه برنج بگذاريد چون برنج با جذب رطوبت، مانع از مرطوب و تخريب شدن قرص هاي ويتامين مي شود.

اگرچه هر گردي گردو نيست ولي هر ويتي ويتامين است

فكر مي كنيد چند نوع ويتامين وجود دارد ؟ بيشتر مردم جوابشان به اين سوال، ويتامين هاي  B. Aاز B1 تا B6وB12)  .D. C. B  و   Eاست. ولي جواب درست به اين سوال كه چند نوع ويتامين وجود دارد اين است:

خدا مي داند چند نوع ويتامين وجود دارد اما تا زمان ما اين ويتامين ها كشف شده:

چندتايي كه بالا گفتم بعلاوه PP .O. N. M. L. K. J. I. H. G. F (با پَپه اشتباه نگيريد) PH، U.T

از طرفي وقتي مي شنويم ويتامين  B1تا  B12فكر نكنيم كه از  B1تا  B12ويتامين  داريم در واقع ويتامين هاي B معروف تر عبارتند از: B1 تاB12. B8. B10  B6  .

بنابراين عملاً ويتامين   B9 و B8 و B7نداريم. اما تعدادي ديگر از ويتامين هاي   Bداريم كه به دليل ناتواني در امر تبليغات و نتيجتاً مشهور نشدن، معرف حضورما نيستند مانند:

BX. BT. BC. B17. B15. B13

ويتامين ها را دور نريزيد

اگر مي خواهيد ويتامين هاي خود را از ميوه ها و سبزيجات و غذاهاي معمولي تهيه كنيد (كه بهتر است همين كار را بكنيد مگر اينكه غذاهاي طبيعي در دسترس نباشد) چند گفته را ناگفته نگذاريم:

سبزيجات را بعد از شستن، مدت زيادي در آب نگه نداريد تا ويتامين آن ها «زيادي كم» نشود.

سالاد را همان موقعي كه مي خواهيد بخوريد درست كنيد مخصوصاً‌ گوجه فرنگي را.

سبزي ها را با يك چاقوي تيز و در عين تميز كاري، برش بزنيد چون ويتامين هاي   AوC خود را در نتيجه ناشي بازي هنگام خرد كردن، از دست مي دهند.

اگر نتوانستيد ميوه و سبزي را تازه تازه مصرف كنيد، توجه داشته باشيد كه سبزيجات و ميوه جاتي كه فوراً منجمد شده اند عناصر حياتي شان بيشتر از آن هايي است كه چند روز در يخچال بوده اند.

سبزيجات منجمد شده را همان طور  در حالت منجمد بپزيد و سعي نكنيد اول يخ آن را ذوب كنيد.

غذاهاي تازه از منجمد شده كاملاً بهتر اند اما غذاهاي منجمد هم كاملاً از كنسرو شده بهتر اند.

هر چه زمان پختن و آب غذاهاي حاوي سبزي، كمتر باشد، تاثيرگذاري ويتاميني آنها، مؤثر تر است.

شيرهايي كه در بطري هاي بي رنگ هستند در مقابل نور آفتاب ويتامين هاي  A.D و  B2خود را از دست مي دهند. نان ها هم در برابر نور مواد تغذيه ايي خود را مي بازند.

موادي كه هنگام تهيه، برشته يا قهوه ايي رنگ مي شوند ويتامين  كمتري دارند. همچنين اگر به ويتامينC و B1بيشتري احتياج داريد، در غذاي خود جوش شيرين نريزيد.

وقتي غذا را در ظروف مسي مي پزيد ويتامين هاي E، Cو اسيد فوليك آن ها از بين مي رود. در عوض ظروف آهني مي توانند آهن غذاي شما را بيشتر كنند (شوخي نمي كنم) ولي ويتامين   Cرا  از بين مي برند .

 

www.ostad-iliya.org

 

مروری کوتاه بر زندگی اشو و دیدگاه های او

اوشو؛ استاد تانترا و مبلغ آزادی معنوی

 


 

 راجا چاندرا موهان جین مشهور به دو اسم «آچاریا راجنیش» و «اشو» بنیانگذار جنبش جهانی تانترای نوین و احیاگر تعالیم مکتب کهن تانترا است. اشو را می‌توان باهوش ترین معلم و بزرگترین استاد تانترا دانست. پلورالیزم (کثرت گرایی) معنوی از بارزترین وجوه تعلیمی اشو راجنیش است. توانایی اشو در مناظره و جدال افکار استثنایی است و در این مورد می‌توان او را سرآمد دیگران دانست. رابطه جنسی از دیدگاه معنوی یکی از نقاط حساس و تأکیدی آموزشهای اشو محسوب می‌شود. اظهارنظرهای متضادی درباره او مطرح شده است. یکی از معروف ترین منتقدان بین المللی درباره او می نویسد: اشو خطرناک ترین موجودی است که از زمان تولد عیسی مسیح تا امروز متولد شده است. «ﮊان لایل» در مجله ی Vogue درباره ی اوشو می نویسد: او مردی است مهربان و شفیق، در نهایت صداقت… یکی از باهوش ترین، ادیب ترین، پر مغزترین و مطلع ترین سخنورانی است که تا به حال دیده ام. روزنامه Sunday Times چاپ انگلستان از اوشو به عنوان یکی از هزار شخصیت تاریخ ساز قرن بیستم میلادی یاد کرده است. روزنامه ی Sunday Midday چاپ هند نیز او را در زمره ی ده شخصیتی که سرنوشت هند را تغییر داده اند (در کنار شخصیتهایی همچون گاندی، نهرو و بودا) قرار داده است

اشو کیست؟

نام پدری اوشو، «راجنیش» است. لقب «باگوان» به معنای «آقا» و «سرور» را به ابتدای نام وی افزوده بودند و او را با اختصار «باگوان» مورد خطاب قرار می دادند و در کتابها و نوشته ها از او به عنوان «باگوان شری راجنیش» یاد می کردند (شری لقبی احترام آمیز به معنای مقدس و معظم است). در ﮊانویه سال 1989 اوشو به علت سوُء تعبیرهای به وجود آمده، لقب باگوان را از ابتدای نام خویش حذف کرد. از آن پس او را اوشو راجنیش نامیدند. وجه تسمیه اوشو (Osho) از لغت -oceanic- به معنای «حل شده در اقیانوس» است و به معنای کسی است که این پدیده را تجربه می کند. واﮊه ی اوشو همچنین در فرهنگ کهن خاور دور کاربرد داشته و به معنای شخص متبرک و ملکوتی، کسی که آسمان بر او باران گل می باراند می باشد. البته اوشو در سپتامبر همان سال، راجنیش را نیز از نام خود حذف نمود، زیرا راجنیش نامی برگرفته از مذهب هندو است و اوشو نمی خواست که نمایانگر فرقه یا آیین خاصی باشد

اشو را می توان یکی از اساتید بزرگ تاریخ و تاثیر گذار در حوزه معنویت برشمرد. با این وجود، اوشو همیشه از خود به عنوان انسانی معمولی یاد می کرد و بر این نکته تاکید داشت که آنچه که او بدان دست یافته، برای همه کس دست یافتنی است. بنابر مستنداتی که از زندگی او در دست می باشد، در سن بیست و یک سالگی، در سال 1953 به معرفت باطنی و بزرگترین تجربه زندگی خود دست یافت  و از آن پس قصد کرد تا آنچه را که خود از آن بهره مند شده بود، به دیگر انسانها نیز منتقل سازد. بر اساس تعالیم و سخنرانی هایی که از خود به جا گذاشته است می توان او را معلم زندگی و معنویت نامید که با ویژگی هایی نظیر عشق، شجاعت، اقتدار و شوخ طبعی به قلب میلیون ها نفر از مردم دنیا راه یافت. اشو تعلیماتش را تنها در قالب کلمات ادا نمی کرد بلکه زندگی او تجسمی از تعالیم و اعتقاداتش بود. اوشو به مدت بیش از 35 سال شخصا به تعلیم و مشاوره پرداخت. او معتقد بود که زندگی انسان امروزی بایستی بر پایه ی مراقبه بنا شده باشد، منتها مراقبه ای که با نیازها و واقعیات زندگی انسان امروزی هماهنگ است. او شیوه های متعدد نوینی برای مراقبه ابداع کرد تا هرکس بسته به نیاز و روحیه ی خویش، آن را برگزیده و با آن کار کند. او همچنین طی همکاری با درمانگران، روشهای جدید درمانی بر پایه ی مراقبه را ابداع نمود. اوشو از سال 1963 به سخنرانی در اقصی نقاط هند پرداخت و همچنین روشهایی عملی برای مراقبه جهت دگرگونی و ارتقای معنوی انسانها ابداع نمود. در سال 1974 کمون خویش را در شهر پونا در هند بنیان نهاد و بسیاری از مردم، مخصوصا از جهان غرب، به آنجا سرازیر شدند. امروزه کمون اوشو یکی از بزرگترین مراکز معنوی بین المللی در جهان بشمار می آید

یکی از وقایع مهم زندگی اوشو، مهاجرت وی به آمریکا در سال 1981 بود. دلیل اولیه او برای سفر به آمریکا، معالجه بود، ولی به علت وجود پیروان بسیار در آمریکا، تصمیم گرفت که آنجا بماند. مریدان اوشو یا به عبارتی «سانیاسین»[1] ها بدین منظور در نقطه ای دورافتاده در ایالت اوریگون اراضی را خریداری کرده و طی مدت 4 ماه شهری به نام «راجنیش پورام»[2] در آنجا بنا نهادند. محبوبیت اوشو به طور روزافزون در آمریکا افزایش یافت و سیل آدمها از اقصی نقاط این کشور به سوی راجنیش پورام که به عنوان یک مرکز معنوی شهرت یافته بود، سرازیر شد. ولی این امر به مذاق دولتمردان آمریکا خوش نیامد. آنها از افزایش محبوبیت اوشو نگران بودند، زیرا اوشو کلیه -ارزشهای- جامعه ی آمریکا را زیر سوال برده و راهی جدید جلوی انسانها قرار داده بود. بدین منظور دولت آمریکا بر آن شد تا به هر ترتیب از اوشو خلاص شود. این مساله تا بدانجا پیش رفت که وزیر دادگستری وقت آمریکا، نابودی کمون باگوان را بزرگترین اولویت خویش قرار داد. آنها در نهایت در سال 1986 اوشو را به دروغ متهم به نقض قانون مهاجرت کرده و او را دستگیر نموده و به دادگاه کشاندند. در پی این وقایع، اوشو مجبور به ترک خاک آمریکا و بازگشت به هند شد

دیدگاه ها و تحریف ها

اوشو تصویر ذهنی خویش از انسان ایده آل امروزی را «زوربای بودایی» می نامید. زوربا شخصیتی است زمینی و اهل خوشگذرانی های دنیوی، در حالی که بودا مظهر طریقت معنوی است که ترکیب این دو هویتی کاملا جدید، همچون ملاقات بین زمین و آسمان، ملاقات بین مرئی و نامرئی، ملاقات قطبهای متضاد بوجود می آورد. اوشو در طول زندگی خویش، در تمام زمینه های ممکن مربوط به پیشرفت خودآگاهی انسان، سخنرانی داشته است. مراقبه، عشق، زندگی و مرگ، علوم، فلسفه، روانشناسی، تعلیم و تربیت، خلاقیت و روابط بین انسان. سخنان او حاکی از طراوت، شوخ طبعی و بینش و بصیرت استثنایی وی است. درباره اوشو می گویند عارفی است که خرد و حکمت لایزال مشرق زمین را به مشکلات و سوالات مبرمی که انسان امروزی با آن روبروست ربط می دهد. او از هماهنگی و کلیتی که در هسته و ذات همه ی مذاهب و آیینهای سنتی نهفته است سخن می گوید و حقیقت فراگیر نهفته در جوهر مذاهب را برای آدمی روشن می سازد. اوشو در ژانویه 1990 کالبد خاکی خویش را ترک گفت. او در مورد تعالیم خویش می گفت: «پیام و رسالت من، ترویج آیین و مکتب و فلسفه ی خاصی نیست. پیام من نوعی کیمیا است، راه و روشی است جهت دگرگونی معنوی آدمی.»[3]

نوع نگرش و تفکر اوشو نسبت به موضوعات مختلف بسیار متفاوت و در عین حال عمیق است به طوری که ساختارهای ذهنی مخاطبان خود را دائماً در هم می شکند و آنها را با زوایای دیگری از حقیقت روبه رو می سازد. اگر تعالیم اوشو سطحی بررسی شود ظاهرا متناقض به نظر می آید اما اگر با فهم و آگاهی خوانده شود یک پیام واحد در اوج تضادها و چندگانگی های کلام او قابل دریافت است. تفاوت نگاه و تفسیرهای اعجاب انگیز ی که اوشو در موضوعات مختلف داشت او را از سایر مردم زمان خود متمایز کرد و همین امر سبب شد تا طرفداران زیادی در جهان پیدا کند که خود وحشت دشمنان و مخالفان وی به دنبال داشت. بسیاری از سخنان اوشو مانند سایر بزرگان و اساتید معنوی با برداشت های اشتباه و قضاوت های سطحی و عجولانه ای روبه رو شده است که از سوی جماعت ناآگاهی که معنای کلام او را متوجه نمی شوند و یا توسط مغرضانی که برنامه معلومی برای تخریب و نابودی او دارند به تحریف کشیده شده است

تجربه خداوند از دیدگاه اوشو

دیدگاه های اوشو درباره خداوند منحصر به فرد است و سعی می کند مردم را به سوی شناخت خدای حقیقی سوق دهد. او راه ارتباط و تجربه خدا را محدود به معابد، کلیساها و مکان های مقدس نمی داند از این رو روش های مرسوم و کلیشه ای و آداب رسوم های مذهبی را زیر سوال می برد. اگرچه حرف های او مذهبیون متعصب را به قضاوت عجولانه می کشاند اما در واقع او ذهن های شرطی شده مخاطبان خود را به تفکر و تعمق وا می دارد و آنان را به درک و فهم حقیقت دعوت می کند. اوشو می گوید: «اگر در هزاران کتاب نوشته شود خدا وجود دارد باز هم بی فایده است مگر این که پاسخ چنین سوالی را از درون خودتان بشنوید در این مورد پاسخ های دیگران کاملا بی ارزش است به عاریت گرفتن پاسخ از دیگران کمکی به شما نمی کند ممکن است در جنبه های دیگر زندگی مفید باشد اما در مورد مسائل الهی و امور معنوی کاربردی ندارد بنابراین چرا از من سوال می کنید؟ چگونه آری یا نه گفتن من می‌تواند کمکی به شما بکند.» او در جایی دیگر می گوید: «در مورد خداوند و سرور مطلق مطالب بسیاری گفته شده است و دراین خصوص متون مذهبی فراوانی در جهان یافت می شود میلیون ها انسان در کلیسا ها معابد و مکانهای مقدس دیگر ظاهرا مشغول عبادت و ذکر نام خداوند هستنند ولی با تمام این اوصاف به نظر نمی رسد کسی توانسته باشد بدین طریق با خداوند ارتباط برقرار سازد الهامات او را بشنود اشیاء را آنچنان که هستنند مشاهده کند و یا تپش های هستی بخشش را از درون احساس کند عبادت های ظاهری و بدون روح چیزی جز ادای کلمات تو خالی نیست ممکن است ما به صحبت کردن راجع به خدا ادامه دهیم با این اعتقاد که از این طریق می توانیم او را بیابیم و یا این طور وانمود کنیم که او را تجربه کرده ایم اما صرفا با صحبت درباره ی خداوند بدون  درک و تجربه ی حقیقی او مانند فرد ناشنوایی هستیم که اگر تا ابد هم راجع به نت  های موسیقی صحبت کند حاصلی ندارد

دیدگاه های اوشو درباره شناخت حقیقی خداوند بسیار عمیق و پرمغز است. او می گوید: «باور داشتن خداوند با صحبت کردن درباره او فرق چندانی ندارد اگر کسی برای اثبات وجود خدا دلیل قانع کننده ای بیاورد که نتوانیم آن را رد کنیم به ناچار آن را می پذیریم اما شناخت خداوند تنها با قبول کردن وجود او میسر نمی شود چنانچه اگر انسانی نابینا متقاعد شود که نوری وجود دارد در واقع باز هم قادر مشاهده و شناخت نور نیست

شاید بتوان خلاصه کلام اوشو را اینطور بیان کرد که گمان های انسان درباره خداوند باطل است و خدایِ نامحدود در گمان محدود انسان نمی گنجد همان اعتقادی که در اسلام نیز دیده می شود: الله اکبر. خداوند از هر اندیشه ای بالاتر است و خدا برتر از آنست كه كسى بتواند او را توصيف كند

اوشو در ادامه می‌گوید: « بسیاری به جستجوی خدا می‌پردازند بدون اینکه بیانیشند آیا برای ملاقات با خدا آماده‌اند یا نه؟ آیا آماده‌اند تا خدا به دیدار آنها آید یا نه؟ آنان هرگز به این نکته نمی‌اندیشند. تاکید می‌کنم همه چیز را درباره‌ی خدا فراموش کن، تو فقط خودت را آماده کن، تا خدا به دیدار تو آید.»[4] پیامبر اسلام، محمد (ص) گفت: “من عرف نفسه فقد عرف ربه”. کسي که خود را بشناسد خدايش را شناخته است. خداوند نيز در قرآن مي‌گوید: “يا ايها الذين آمنوا عليکم انفسکم”. اي کساني که ايمان آورده‌ايد به خود بپردازيد.[5] عرفای اسلامی نیز شناخت خداوند را در خودشناسی می دانند و راه تجربه خدا را در نه بیرون بلکه در درون هر انسانی می دانند

این در حالی است که شخصیت های مذهبی مربوط به حوزه علمیه قم اوشو را به بی خدایی متهم می کنند و درباره او گفته اند: جست‌وجوی خدا از نظر اشو امری بیهوده و بی‌نتیجه است و ثمره آن سرگردانی است. اشو عرفان سکولار ارائه می‌دهد.[6] عرفان اوشو عرفان بدون خداست! از نظر اوشو خدا ابزار است. خدا از نظر اشو مبهم است و به همین دلیل است که دیگران را از جست‌وجوی خدا بر حذر می‌دارد

رابطه جنسی و مراتب والاتر آگاهی

رابطه جنسی و مراقبه یکی از نقاط عطف دیدگاه ها و تعالیم اوشو محسوب می شود که در عین حال بیش از سایر تعالیم او مورد تحریف و برداشت اشتباه واقع شده است. تکه برداری از سخنان اوشو و تحلیل قطعه ای از آن بدون در نظر گرفتن مجموعه تعالیم معنوی او می تواند مخاطب را به انحراف برساند اتفاقی که می تواند در ارتباط با هر تعلیم و کتاب دیگری رخ دهد اما هیچگاه نمی توان انحراف اصل تعلیم را نتیجه گرفت. آموزش های اوشو در ارتباط با رابطه جنسی دارای ابعاد و لایه های متعددی است که اگر همه جنبه های آن به درستی درک نشود مفهوم دیگری پیدا می کند. آموزه های اوشو در ارتباط با رابطه جنسی که ریشه در تعالیم کهن مکتب تانترا دارد نیروی جنسی را به عنوان برترین نیروی هستی می داند که باید آن را شناخت و حرمت آن را حفظ کرد. او در این باره می گوید: «سكس نبايد چيزي قبيح باشد، نبايد به صورت چيزي زشت ديده شود، نبايد سرزنش و محكوم شود، نبايد سركوب شود، بلكه بايد حرمتي عظيم داشته باشد، زيرا ما از آن زاده شده ايم. سكس خود منبع حيات ما است. انسان ها هرگز نمي توانند از سكس جدا باشند. سكس نقطه ي اوليه و آغازين زندگي انسان است: انسان از آن زاده شده است. جهان هستي انرژي سكس را به عنوان آغاز آفرينش پذيرفته است. فرد نبايد با سكس بجنگد، بلكه بايد با آن رابطه اي دوستانه برقرار كند و جريان زندگي را به مراتب والاتر ارتقا دهد

در حالی که اوشو درباره اهمیت انرژی جنسی تعلیم می دهد از طرف دیگر درباره رسیدن انسان به مرحله فراآگاهی و پشت کردن به سکس نیز سخن می گوید. او درباره لذت و ارضای جنسی می گوید: «اگر همين تجربه بتواند از راه هاي ديگر به دست آيد، انسان هرگز آماده نيست تا از طريق سكس انرژي ازدست بدهد… اگر چنان راهي يافت شود، انقلابي را در زندگي فرد سبب خواهد شد. آنگاه انسان به سكس پشت خواهد كرد و به سمت الوهيت و فراآگاهي روي خواهد آورد. انقلابي دروني صورت مي گيرد، دري تازه  گشوده خواهد شد.» اوشو تلاش بسیاری کرد تا به مخاطبان خود آموزش دهد که رابطه جنسی صرفاً به معنای ارضای جنسی نیست و نباید مانند یک عمل حیوانی در نظر گرفته شود بلکه فرصتی است که می تواند به یک تجربه الهی تبدیل گردد. او در این باره می گوید: «مردي که به زنش نزديك مي شود، بايد احساسي از حرمت و قداست داشته باشد، گويي به پرستشگاه مي رود. وقتي زني نزد شوهرش مي رود، مي بايد سرشار از قداست و اعجاب باشد  گويي به موجودي الهي نزديك شده است. وقتي در هنگام آميزش جنسي، دو عاشق و معشوق به هم نزديك مي شوند، آنان در واقع به معبد خدا نزديك مي شوند. اين الوهيت است كه در نزديك شدن آن دو عمل مي كند، اين نيروي خلاقه ي الهي است كه در كار است

 

عشق از دیدگاه اوشو

عشق محور اصلي تعاليم اوشو را شامل می شود. او نیز مانند دیگر عرفا عشق را راهی به سوی حقیقت می داند و معتقد است یگانه راه شناخت خدا عشق است. او می گوید: به خدا نه از راه عقل و منطق، بلكه از راه عشق بايد روي آورد. روي آوردن به خدا از راه عقل و منطق، همانا از دست دادن اوست. عقل و منطق بازدارنده است. دست و پا گير است. خدا را نمي توان با تور عقل و منطق صيد كرد. چنين توري براي خدايي چنان لطيف، زمخت است. خدا همچون ماهي نيست، بلكه همچون آبي سيال است. تو مي تواني ماهي را در تور اندازي اما آب را نمي تواني. آب از تور تو رد خواهد شد. يگانه راه شناخت خدا، راه عشق است. به ياد داشته باش كه مي گويم يگانه راه- زيرا تنها عشق است كه قلب تو را به روي هستي مي گشايد. به روي ابهت و عظمت آن. اين ابهت و عظمت همان خداست. شكوه هستي، خداست. بزمي هميشگي برپاست. رقص شادي، بي آغازي، بي پاياني. اما قلب ما همچنان بسته است و ما فكر خدا را در سر داريم. سر، جايگاه مناسبي براي خدا نيست. در جايي كه پاي خدا در ميان است بي سر باش.

در میان عرفای اسلامی نیز این دیدگاه وجود دارد و عقل و عشق را مقابل یکدیگر قرار داده و تنها عشق را برای حرکت و رسیدن به معشوق کافی می دانند.

عشق آمد، عقل از آن آواره شد      صبح آمد، شمع از او بیچاره شد

در اشعار مولانا عظمت عشق بی نهایت دیده می شود و ما را به عاشق شدن ترغیب می کند. مولانا عشق را “طبیب جمله علت‌های ما” می‌نامد و راهی منحصر به فرد برای تجربه حضور خدا می داند. تجربه ی او از عشق به حدی است که می گوید:

ملت عشق از همه دين‌ها جداست            عاشقان را ملت و مذهب خداست

مولوی از ما دعوت می‌کند از مرزهای این دین و آن دین بگذریم و خودمان را وقف «مذهب عشق» کنیم. عرفا بر عشق ورزیدن و انتشار آن در هستی تأکید دارند زیرا آن را جهشی به سوی خداوند می دانند. در واقع عشقی که اشو در تعالیم خود از آن صحبت می کند مانند اندیشه ی عرفای بزرگ اسلامی است. اما افراطیون مذهبی ایران که از مخالفان سرسخت اشو می باشند او را به ترویج معنویت شهوانی و نفی عقل و منطق متهم می کنند. آنان معتقدند که عشقی که اوشو از آن صحبت مي کند عشقی است که دارای منشأ جنسی است

تفاوت میان عشق و سکس در سخنان اشو بسیار واضح و گویا است او می گوید: « به این سه چیز باید توجه کرد: پایینترین سطح عشق، سکس است  – که جسمانی است و عالیترین حد خلوص، شفقت است. سکس پایین عشق است، شفقت بالای عشق است؛ عشق دقیقا بین این دو قرار دارد. افراد بسیار کمی میدانند عشق چیست. متاسفانه نود و نه درصد مردم تصور میکنند سکس همان عشق است اما نیست. سکس بسیار حیوانی است؛ البته قطعا توان بالقوه رشد کردن و تبدیل به عشق شدن را دارد، اما واقعا عشق نیست، صرفا یک توان بالقوه است. اگر آگاه و هشیار باشی و مراقبه کنی، آنوقت سکس میتواند به عشق بدل شود. و اگر حالت مراقبهات کامل و مطلق شود، عشق میتواند به شفقت تبدیل شود. سکس بذر است، عشق گل است، شفقت عطر است.»[7]

در حقیقت اوشو عشق را جزیی از طبیعت ذاتی انسان می داند و معتقد است بذر عشق در وجود ما نهفته است و ما باید آن را بارور کنیم و در انتشار آن بکوشیم. او می گوید: در واقع خدا و عشق هم معنی هستند. زندگی با عشق همان زندگی با خداست. شناخت عشق، شناخت خداست. هیچ دلیلی برای وجود خداوند بجز عشق نیست، همچنین هیچ راهی برای پرستش او به غیر از عاشق شدن وجود ندارد. انسان معبد خداوند است. معبد قابل رويت است ولي خدا را نمي توان ديد. به همين علت است كه خداوند به سادگي فراموش مي شود. عشق دروازه ايست كه به خداوند باز مي شود

 

دیدگاه اوشو درباره روحانی نمایان

روحانیت مبارز قم و تهران اوشو را به تمسخر فقها و طعنه به اسلام متهم می کنند چون اوشو برای قرآن و پیامبر اسلام احترام خاصی قائل است اما روحانیون را با پیامبر اسلام مساوی نمی داند! اوشو در سخنرانی های خود روحانی واقعی را از روحانی نمایان دروغین جدا می کند و حقیقت اسلام و محمد (ص) را از کسانی که به نام اسلام سواستفاده می کنند متفاوت می داند و با هوشمندی تمام این مکر و حیله تاریخی را بر ملا می کند. به همین خاطر حجت الاسلام محمد تقی فعالی، از روحانیون وابسته به حوزه علمیه قم درباره اوشو می گوید: اشو با توجیهی به سستی بافته‌های عنکبوت، نظام روحانیت اسلام را به تمسخر گرفته و روحانیون را حیله‌گر، دنیا طلب، ترسو و منافق معرفی می‌کند!

اوشو درباره حیله گران بعد از پیامبر اسلام که در نقاب مسلمانی بدترین ضربه ها را به اسلام وارد کردند می‌گوید:« وقتی محمد(ص) از دنیا می رود دشمنان دست به کار میشوند… دشمنی که زمانی با او میجنگیده اکنون جامهی روحانیت بر تن میکند. تماشا کنید روحانیان همان جنگندگان علیه محمد(ص) بودهاند. همان روحانیان نظام پیشین. محمد(ص) از مذهب تازهای سخن میگفت ولی روحانیانی که دل در گرو مذهب نظام یافتهی قدیمی داشت با او میجنگید. روحانی همیشه با گروه است؛ ترسو همیشه با کسانی است که پیروزند. روحانی جایش را عوض میکند و میگوید: من به تو گرویدهام. و به سوی اردوی محمد(ص) حرکت میکند. اما او حیلههای کهنه و ذهن کهنه خویش را دارد. او همان نقش قدیمی خود را اجرا میکند. زمانی که محمد(ص) زنده بود او قادر به اجرای این نقش نبود، اما همین که محمد(ص) از دنیا رفت او خیلی راحت کارهایش را به نام آن محمد(ص) تمام میکند.»[8]  همچنین می‌گوید:« سیاستمداران و روحانینماهای دنیای استکبار با هم تبانی داشتهاند، دستشان در دست یکدیگر بوده است. سیاستمدار از قدرت سیاسی برخوردار است و پاپ از قدرت مذهبی. سیاستمداران حامی پاپها هستند[9] لازم به ذکر است که اشارات اوشو مربوط به آن دسته از روحانی نماهایی است که در لباس دین به تامین نفسانیات و ارضای تمایلات قدرت طلبانه خود مشغولند. در دیدگاه های اوشو به وضوح روشن است که او برای بزرگان ادیان احترام زیادی قائل است و حتی در سخنرانی های خود برخی از تعالیم ایشان را مورد تفسیر قرار می دهد. به طور مثال از سخنان بزرگانی چون مسیح(ع) و محمد(ص) بعنوان برترین و با مغزترین جملات یاد می‌کند و ایشان را نمونه‌ای از انسان کامل معرفی می‌نماید. برای نمونه در کتاب راز جلد اول می‌گوید:« محمد(ص) فرموده: قبل از مردن بمیر.»[10] اشو عارف بزرگ معاصر هندی آنچنان در معنی این جمله به وجد می‌آید که گویی یک مسلمان است. یا در جایی دیگر (در ابتدای کتاب راز جلد اول) از عبارت  لااله الا الله ، بارزترین شعار تعلیمی پیامبر اسلام  بقدری با عشق و ایمان استقبال می‌کند و بگونه‌ای از این جمله تعریف و تفسیر می‌آورد که شاید تا به حال مدعیان اسلام و مسلمانی چنین کاری را نکرده باشند

***

اشو همچون سایر اساتید معنوی جهان در سال های زندگی خود به اتهامات مختلفی از جمله فساد اخلاقي و انواعي از اتهامات مالي و سياسي متهم شده و بارها مورد تخریب و ترور شخصیت قرار گرفته است. در حال حاضر در ایران نیز نهادهای مذهبی- امنیتی جمهوری اسلامی و دستگاه تبلیغاتی وابسته به روحانیت تهران و قم نیز تهاجمات شدیدی را علیه این معلم معنوی به کار گرفته اند. شاید بتوان دلیل اصلی این دشمنی ها را از این رو دانست که اوشو شخصیتی جنجالی است که پیروان زیادی در سراسر جهان دارد و همواره بعنوان توسعه دهنده آزادی معنوی و معنویت آزاد شناخته شده است. کسی که چارچوب‌های متعارف معنویت و محدودیتهای سنتی مذهب را پیوسته در هم می‌شکند و از آن فراتر می‌رود. راجنیش سالها قبل از دنیا رفت اما فعالیت معابد و پیروان او در سراسر جهان نشان داد که او به این سادگی ها نمی میرد. بیش از 650 جلد کتاب از سخنرانی های او به 33 زبان مختلف تهیه شده اما او هرگز کتابی ننوشت. لازم به ذکر است که بیش از 85 کتاب اشو به زبان فارسی ترجمه شده است و این خود یکی از مهمترین دلایل وحشت روحانیون قم و تهران از جسم مرده و تجزیه شده اشو راجنیش است.[11]

 

منبع: مقالات سایت معنویت آزاد

http://free-spirituality.org/


[1] Sannyasin

[2] Rajneeshpuram

[4] منبع: من درس شهامت میدهم، بین ص 114 تا 116.

[5] سوره مائده آيه 105

[6] اتهام زننده: اشو از واقعیت تا خلسه، هادی وکیلی، آزاده مدنی، ص 78

[7]اشو، ذن تاروت، ص28

[8] منبع:اشو، آواز سکوت، ترجمه سید جواد میر حسینی، ص 43

[9] آینده طلایی، ص 43

[10] راز، جلد اول،ص 17

[11] گزارشی از نمایشگاه های حوزه علمیه در ایران، کاری از دیده بان ادیان و مذاهب

میوه ها و خاصیت اعجاب انگیز آنها در درمان بیماری ها

داروشناسي طبيعي-1


( قسمت اول )

تاليف :پريا – ش.ح

گاز بزن پوست نكن

خيار را باپوست آن  بخوريد و فريب مؤدب بازي هاي مرسوم را نخوريد چون بيشتر ويتامين (( A ))ي خيار در پوست آن است و خيار بيشتر براي تامين ويتامين(( A ))ي بدن مناسب است . سيب و بعضي از ميو هاي مشابه را هم با پوست بخوريد چون مثلاً پوست سيب خاصيت ضدسرطان دارد… اين از پوست بيروني حالااز پوست داخلي بعضي از ميوه ها بگم.

 

داخل پوست پرتقال و ديگر پرتقال سانان ( مثل گريپ فروت ) پوسته سفيدي هست كه هميشه مورد بي مهري پرتقال خوران قرار مي گيرد ، غافل از اينكه اين پوسته ي سفيد سرشار از ويتامين (( ب كمپلكس )) است .همچنين اين پوسته ظاهراً بي مصرف داراي موادي است كه مكمل مواد مغذي درون پرتقال ( سانان ) است. پوسته داخلي گريپ فروت و بيشتر فاميل هايش ، مي تواند كلسترول خون را حتي به اندازه تاثير و مصرف دارو ، كلسترول مخرب خون را پايين بياورد و به گشايش رگ ها و افزايش سلامتي عمومي كمك كند. حرف كه از داخل پوست پرتقال  سانان شد گفته باشم كه در پوست ليمو هم ويتامين C  فراواني وجود دارد پس اگر ليمو را باپوستش بخوريد ، هم ويتامين C  بيشتري گيرتان مي آيد و هم اگر در شكم بعضي ها  مار و افعي خيلي كوچولو ( كه به آن جانور مي گويند ) وجود داشته باشد، كم كم وجود نخواهد داشت.

زنجفيل :خاصيت فيل آسايي زنجبيل

اگر حالت تهوع داشتيد، مي توانيد از قرص هاي ضدتهوع يا قرص مي توانيد از قرص هاي ضد تهوع يا قرص B6 استفاده كنيد اما اگربخواهيد از داروي غير شيميايي استفاده كنيد زنجبيل را به شما توصيه مي كنم .زنجبيل اثر كاملاً قاطعي برجلوگيري از ضد تهوع و استفراغ دارد و يك آنتي هيستامين طبيعي است.همچنين زنجبيل تا اندازه اي محرك جنسي و مغزي است ومي تواند تفكر را بهبود ببخشد . اگر مزه ي زنجبيل زياد به مذاقتان خوش نيامد و شيرين كننده يا كپسول خالي هم در دسترس تداشتيد ، ديگراثرات زنجبيل را به ياد بياوريد تاكمي ذوق كنيدو مذاقتان كوتاه بيايد و از خر شيطان پياده شود .( آيا واقعاً شيطان خر دارد ، يا خر شيطان دارد يا شيطان مساوي خريت است ) به ياد بياوريد كه زنجبيل بر ضد آشفتگي هاي معده عمل مي كند و يك منعقد  كننده ي قوي خون است طوري كه از اين نظر شبيه (( آسپيرين )) است كلسترول و فشار خون و چربي خون را كاهش مي دهد و برعليه سرطان مي ايستد.

ميوه و سبزي مي آيد   سرطان سرتان نيايد

  اگر از سرطان مي ترسيد يا فكر مي كنيد سرطان به شما علاقه مند است و ممكن است به سراغتان بيايد، يا اگر سرطان بزور با شماهمراه شده و خود را تحميل كرده، تعدادي ماده ي ضد سرطان فوق العاده را به شما توصيه مي كنم . هركدام از اين مواد ، كلي توضيح دارد ولي من فقط اسم هايشان را مي گويم : گوجه فرنگي ، هويج ، كلم ، سير ، پياز ، و ذرت ( اما نه روغن ذرت ) طالبي و گريپ فروت . تحقيقات دانشمندان نشان مي دهد كه اين مواد از بين هزاران ماده ي غذايي ديگرداراي بيشترين تاثيرات ضدسرطاني اند .اين سبزي ها و ميوه هاي خاص برعليه انواع سرطان ها عمل مي كنند اما مواد ديگري وجود دارند كه تنها در برابر بعضي از سرطان ها داراي مقابله هستند. مثلاً تحقيقات علمي ثابت مي كند كه يكي از بهترين دارو ها برعليه سرطان لوزالمعده ، خرما مي باشد . يا مصرف ماست اثر قابل توجهي در جلوگيري از سرطان روده ي بزرگ كه يكي از شايع ترين سرطان هاست دارد. سويا توانايي مقابله با سرطان معده را دارد . نخود فرنگي و توت فرنگي بر عليه سرطان پروستات مي جنگند . زرد آلو توانايي تهاجم به سرطان ريه ( و تا حدودي لوزالمعده ) را داراست. از ديد گاه ديگر مي توان گفت سبزيجات زرد و نارنجي رنگ و ازبين ميوه ها ،انواع مركبات ، بيشترين خاصيت ضد سرطاني را دارا مي باشند.

نخود فرنگي = قرص ضد حاملگي

وقتي دانشمندان به موش هاي آزمايشگاهي نخود فرنگي دادند ، هردو جنس عقيم شدند . همين آزمايش علت جمعيت تبتي ها را در 200سال اخير برملا كرد . چون نخود فرنگي يكي از اصلي ترين غذا هاي آنان  است . در نخود فرنگي نوعي ماده شيميايي وجود دارد كه مانع از حاملگي زنان و تواناييي بارور سازي مردان مي شود .

حالا كه يك عيب نخود فرنگي را گفتم يك حسن آن را هم بگويم تا جناب نخود فرنگي ازما نرنجد هرچه كه باشد او يك نخود است اگرچه از نوع فرنگي اش .نخود فرنگي يك ماده ضد سرطان ( مخصوصاً سرطان پروستات ) است . همچنين براي رفع عفونتها مؤثر و مفيد است.از طرفي اگر در خواب ديده ايد كه عنقريب قرار است دچار آپانديسيت شويد ، بپريد و نخود فرنگي بخوريد چون اين ماده مي تواند موجودات ذره بيني موجود در جدار اين زائده را كه موجب عفونت و حمله هاي دردناك در اين عضو مي شود را مرعوب نمايد.

اكسپكتورانت شلغمي

  اگر دفترچه ي بيمه نداريد ، پول هم زياد نداريد و داروي آنتي بيوتيك نياز داريد و همچنان گران است يك پيشنهاد برايتان دارم . يك آنتي بيوتيك طبيعي بابيشترين اثرات موازي وتاثير قابل توجه آنتي بيوتيكي.چند شلغم را بگيريد و تا حدي گوشت داخلي آن را خالي كنيد طوري كه از شلغم شما چيزي مثل يك تنگ آب توخالي باقي بماند .البته كمي از گوشت هاي داخلي را باقي بگذاريد طوري كه ديواره هاي اين تنگ شلغمي كمي ضخيم باشد. حالا درون اين شلغم تو خالي ، شكر بريزيد و در شلغمي آن را رويش بگذاريد .حداقل ، دوازده ساعت بعد در را برداريد . مي بينيد كه درون تنگ شما پر از شربت ساخت وطن است .اين شربت يك اسپكتورانت و آنتي بيوتيك طبيعي محسوب مي شود و براي بعضي از بيماري هاي عفوني ، مخصوصاً بعضي از بيماري هاي عفوني ريه يك داروي ملايم و چند جانبه به حساب مي آيد

قهوه ، جوجه اردك زشت نيست 

در بيشتر خبرها شنيده ايد كه (( قهوه بد است )) (( قهوه نخوريد)) اما من مي خواهم بگويم (( قهوه بد نيست . قهوه گاهي خوب است ))اصلا ًمي دانيد اين قهوه تا اواخر قرن هفدهم به عنوان دارو مصرف مي شد و محل عرضه ي آن داروخانه ها و عطاري ها بود.روزي روزگاري يك آدم خوشمزه اي به نام مونن، آمد و قهوه و شكر و شير را باهم قاطي كرد تا مثلا ٌ به يك غذا تبديل شود.بعد ديد مثل خودش خوشمزه شد.به بقيه هم  تعارف كرد، بقيه هم به هم تعارف كردند وخلاصه ، بازي (( دومينو)) را كه يادتان هست . الان، هم در ايالت بلخ و هم در ساحل عاج و اتيوپي (( كافي )) ميل مي شود.

البته من شنيده ام كه قهوه براي قلب خوب نيست . يا بعضي از آدم ها را مضطرب و نگران مي كند . برجنين تاثير مثبتي ندارد.اسهال و بي خوابي و گاهي سردرد مي آورد.اما وقت هايي كه مي خواهم نخوابم ( يعني نمي خواهم بخوابم، يعني مي خواهم به جاي خوابيدن بيدار بمانم ؛ يعني…) همينكه يكي دو فنجان شير وقهوه ( اگر بخواهم خود را تحويل بگيرم با شكر ، اگرنه ، بي شكر و كم شير ) مي خورم تا چند ساعت بعد خلاصه…

قهوه صبحگاهي هم كه سرجاي خودش. مي دانيد قهوه مثل دوپينگ مغزي است.يك محرك مغزي ميتواند نيشتر بزند و فعال كند .تمركز و هوشياري را بيشتر مي كند.مقاومت عضلاني را افزايش مي دهد و به تبع آن ، توان جسمي را زياد مي كند.((تانن))اي كه در قهوه وجود دارد مي تواند از كرم خوردگي دندان جلوگيري كند.بعضي از ورزشكار ها با خوردن قهوه ديرتر خسته مي شوند اما اين ، براي ورزشكاراني كه با انگشتا نشان زيادي كار دارند خوب نيست چون در هماهنگي انگشت ها گاهي اختلال به وجود مي آورد. تازه قهوه را مي توانيد به موهيتان هم بماليد.هم براي رشد و رويش آن ها خوب است و هم رنگ موها يتان را عوض مي كند.البته اگر آقا باشيد يا دوشيزه!! ممكن است پيامدهاي خانوادگي هم براي شما داشته باشد.

بااين حال مهمترين تاثير قهوه همان خاصيت ضد خستگي و كاهش خواب آلودگي است.اين اثر قهوه مديون كافئيني است كه در آن وجود دارد البته داستان كشف قهوه هم خود تا حدي همين تاثير را بيان مي كند.در زمانهاي قديم چوپاني به نام كادي قهوه را كشف كرد .او متوجه شد كه وقتي گوسفندانش دانه يك نوع گياه را مي خورند ، سرحال تر و بانشاط ترند.با خودش بر وزن ((جيب ما يكي است))گفت معده ما يكي است(چون وقتي ما گوسفند را مي خوريم با همه بدن اش و من جمله معده اش مي رود توي معده مان ) بنابراين شروع كرد به خوردن آن دانه .وقتي مرد مقدس قبيله اش او را ديد تعجب كرد.گفت چقدرسرحالي. اوهم جريان را تعريف كردو سپس مرد مقدس وبعد از آن ديگران براي بيدار ماندن درشب از آن استفاده كردند .سرانجام كار به آنجاكشيد كه همين چند سال پيش يكي از سلول هاي آن مرد مقدس چند هزار سال پيش كه حالا شده بود ((كاردينال ريشتكيو)) گفت (( تصميم گيري درباره اداره يك ملت غالباً با يك فنجان قهوه انجام مي شود.

فلفل نبين چه ريزه، مزه كن ببين چه تيزه ( آخر فلفل كه شكسته نمي شود اي شاعر مرحوم

اگر روزي در ميدان تره بار دچار درد شديد چكار مي كنيد؟ اصلا شما اهل رفتن به ميدان تره بار هستيد، يا از ميوه فروشي هاي گران فروش خريد مي كنيد؟ حالا بر فرض در يك سبزي فروشي ( از نوع گران يا ارزان آن ) هستيد و يكدفعه دچار درد مي شويد. سراغ كدام سبزي مي رويد؟ يكي از دانشمندان مي گويد سراغ فلفل قرمز تند برويد. گذاشتن ضماد فلفل قرمز تند در موضع درد يا خوردن آن مي تواند درد شما را كاهش دهد. اين به دليل وجود نوعي ماده در فلفل قرمز است كه مي تواند باعث كم كاري سلول هاي عصبي منتقل كننده ي درد شود. از فلفل قرمز تا حدي براي بي حسي و حتي ايجاد احساس آرامش هم مي توانيد استفاده كنيد. خوردن فلفل قرمز تند و احساس تندي و سوزش آن در دهان و گلو باعث مي شود كه مغز مورفين طبيعي ترشح كند و همين مورفين باعث ايجاد احساس خوشايند مي شود. البته اگر مقادير خيلي زيادي فلفل قرمز بخوريد به اميد اينك مقادير زيادي مرفين تهيه كنيد ممكن نيست شما را به جرم تهيه و توليد مواد مخدر بازداشت كنند چون افرادي كه از مشتريان هميشگي فلفل قرمز مي باشند و غالباً مقادير زيادي از آن را مصرف مي كنند، به تدريج مرفين طبيعي كمتري از ناحيه مغز دريافت مي كنند و به عبارتي كارشان براي مغز كم كم بي مزه مي شود و مغز حاضر نيست در مقابل قيمت فلفل قرمز تند مورفين طبيعي بپردازد. بنابر اين بعضي ها ( سود جوها و پول پرستها) فكر نكنند كه اگر با مته مغز خود را سوراخ كنند و شلنگي در آن فرو ببرند و شروع كنند به فلفل خوردن، بعد از يكي دو ساعت صاحب يك گالن مورفين و معاقبا صاحب آپارتمان، ويلا، ماشين و چند كيلومتر اسكناس خواهند شد. طبيعت از همه ما زرنگتر است.

موضوع داروهاي طبيعي و بطور كلي داروهاي غير پزشكي مبحثي است كه تاكنون هزاران كتاب درباره آن نوشته شده. اما واقعيت اين است كه حداقل 99% اين كتابها ( كه مربوط به ملل مختلف است) پايه و اساس علمي نداشته و نسخه و توضيحات آنان به اثبات علمي و غالباً اثبات تجربي نرسيده است. چنين كتابهايي پر است از نسخه هاي فوق العاده درماني، معجونهاي شفابخش، داروهاي گياهي ضد سرطان ( آن هم در عوض چند روز) و حتي اكسيرهايي كه جلوي همه بيماري ها و لابد مرگ آدم را هم مي گيرد.اين واقعيت همچنين درباره موضوعات باطني و نسخه هاي معنوي كاملا صدق مي كند. حتي اگر يك درصد اين كتابهاي پزشكي غير علمي، درست و موثر باشد، بشر شاهد جهشي در مقابله با بيماري ها و افزايش سلامتي خواهد بود. اين موضوعي است كه با خريد يكي از هزاران كتابي كه گفتم مي توانيد خودتان تجربه اش كنيد. بنابراين، با اين آگاهي و براي نوشتن  (( داروشناسي طبيعي))   كه از من خواسته شدآن را انجام دهم، عملا نمي توانستم سراغ كتابهاي غير علمي و غير موثق ( كه متاسفانه اكثريت را شامل ميشود) بروم. به همين دليل سراغ مطالبي رفتم كه منعكس كننده نتايج تحقيقات دانشمندان باشد. بعضي مطالب را با لحن غير جدي و كمي شوخي بيان كردم اما اين، چيزي از اعتبار علمي مطلب  و ارزش كار تحقيقي صورت گرفته ( توسط دانشمندان) نمي كاهد. مطمئن باشيد اين نسخه ها علمي و دقيق اند به همين دليل اغوا كننده و بيش از حد نيستند.

پي نوشت:

1- خدمت دوه زاري يا درست تر دو قروني كج ها: (( قهوه جوجه اردك زشت نيست )) ادامه اش مي شود  كه بايد آن را طرد كرد))   و خدمت دو هزار توماني هاي كج:  جوجه اردك زشت توسط مادر خوانده و خانواده خوانده اش طرد شد چون ظاهرا زشت بود اما وقتي بزرگ تر شد به يك پرنده زيبا تبديل شد. با اين حال ما گفتيم قهوه جوجه اردك زشت يعني آن پرنده در نهايت زيبا نيست ولي گفتيم همه با هم بهش حمله نكنيد

 

منبع: مقالات سایت معنویت آزاد

http://free-spirituality.org/